|
امروز که این متن را می نویسم بیست و یکمین روز از ماه مبارک شعبان المعظم است. ماه رسول خدا (ص)! ماه توبه! ماه برگشت به سمت خدا! ماه آمادگی دل و جان برای میهمانی خدا! و برای من، مثل ماه های دیگر: ماه غفلت!! آری. ماه شعبان هم تمام شد و دستانمان خالی است. تنها چیزی که به کارنامه اعمالمان اضافه شده، سیاهی گناهانی بود که نتیجه ای جز شکستن دل نداشت. حال دوباره باید هنگام رقم زدن سرنوشتمان در لیالی قدر، با دستان خالی برسر معامله با خدا حاضر شویم و دوباره یکسال دیگر سرنوشتی بهتر از قبل را از خدا گدایی کنیم و از خدا بخواهیم یکسال ما را فرصت دهد تا به جبران محبت های بی دریغش گامی کوچک برداریم. دوباره باید سرهامان را پایین بیندازیم و «به فاطمه» را با صدایی لرزان نجوا کنیم. دوباره باید از اینکه یک گام دیگر به جهنم نزدیک شدیم «اغثنا من النار یامجیر» را با تمام وجود و با ضجه و آه و گریه فریاد بزنیم تا شاید ببخشاید خدا آنچه را کردیم. دوباره باید فریاد «الغوث الغوث خلصنا من النار یارب» را گره گشای دل سیاهمان بدانیم. آری ماه شعبان گذشت و هنوز خوابیم. فقط مانده 8 - 9 روز دیگر تا میهمانی خدا و ما هنوز لباسهای کثیف و آلوده به گناهمان را نشسته ایم و با همان لباسها میخواهیم در خانه دوست را بزنیم. به خدا شرمم میشود، وقتی به یاد می آورم قول و قراری را که سال گذشته با خدا گذاشتم و چند صباحی بعد از اتمام ماه مبارک، فراموشم شد همه آن قول و قرارها. و حالا که دوباره به ماه مبارک نزدیک می شویم، روی عذرخواهی نداریم. آخر عادتمان شده این کار. عادتمان شده عهد شکستن و توبه شکستن. عادتمان شدهپر رویی و گستاخی و هرچه بر گناهانمان اضافه می شود، توقعمان از خدا بیشتر می گردد.
خداوندا!! دوباره با پررویی تمام آمده ایم محضرت تا قَسَمت دهیم. قسمت دهیم به عزیزترین کسانت! قسمت دهیم به دلیل خلقت هستی! قسمت دهیم به اولی الامرت! قسمت دهیم به 14 نور پاکی که آفریدی تا ما را امام باشند! قسمت دهیم به اسماء جلالت! قسمت دهیم به مهربانیت! به جلالت! به جبروتت! به حقانیتت! به ربوبیتت! به عدالتت! به فضلت! به کرمت! به رحمانیتت! به رحیمیتت!.....
و بگوییم ما را ببخش! انشاءالله..........................................