سفارش تبلیغ
صبا ویژن



وارد مسجد الحرام که می شوی... 1
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

تماس دوستان، مسافران معمّر، حلالیت طلبیدن ها، ماه های اخیر و بخصوص این چند روز...

وارد مسجد الحرام که می شوی...

مُحرِم نیستم. نمی نویسم.

فقط خیلی ها می گویند که در نگاه اول از صاحب خانه هر چه بخواهی می گیری...

فعلا نمی گویم از نگاه اول خودم؛
فقط سه عبارت: "
نگاه اول" و "حقارت خودت" یا "حقارت خانه"...؟!

این هم یک بدهی دیگر که باید ادا کنم و بنویسمش.




از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
شنبه 91 اردیبهشت 2


کودک وقتی گم شد...
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

کودک با مادر بود یا با  پدر، یا خواهر یا برادر، یا حتی معلم ...

در بازار بود یا پارک، خیابان یا حتی حرم ...

شرّ بود یا ساکت و آرام ...

خیلی که گم شده بود، گریه اش به اوج رسید؛

کودک دیگر فقط مادرش را می خواست.

 



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
جمعه 91 اردیبهشت 1


بدون عنوان
| نظر بدهید

میدانی؟! اینجا همه چیزش عذاب آور شده است. درش، دیوارش، کوچه بنی هاشم اش....

اصلا علی (ع) را  ابن ملجم به شهادت نرساند..... هرچه بود از همان کوچه بنی هاشم بود.....

هرچع ابود از زانوی غم بغل کرن علی (ع) در خانه و رفتن بانوی عالم به جنگ ابلیس بود. هرچه بود از روگرفتن زهرا (س) در پیش علی بود.

آری نه تنها قاتل زهرا که قاتل علی نیز آن ملعون بود..... کمر علی را آن خانه و آن کوچه شکست. آخر به حضرت رسول قول داده بود! قول داده بود امانت دار خوبی باشد.... حال چگونه این امانت را به دستان مبارکش سپارد؟ 

علی مظلومترین مظلومان عالم است......



پنج شنبه 91 فروردین 31


مقدمه،‍ بدون متن
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

باز هم اول و آخرش «بسم» همان «الله» که «الرحمن» است و «الرحیم»

«صلّ الله علیک یا ابا عبدالله» را مرور کن که یاد خاشع ترین ها، نفس ات را کمی یاد سر جایش بیندازد، که هی غلط اضافه نکند، که همه اش نکشد به «...».
چه شد که تماس ات گرفت به بعضی رفقای صمیمی قدیمی... هر چه بود برکاتی داشت این صله ارحام ایمانی. ساعت 0030 سر کِیف ات آورد که بنشینی و بنویسی... .

(دو شب بعد، ساعت 0105):
آن قدر که (همان) مخ (نداشته)ات پر از حرف های نانوشته شد و درگیر مرور آنها شدی و نتوانستی بنویسی، تا آن که خوابت گرفت و ننوشتی!
خواستی امشب از یک عزیز بنویسی، از حاج آقا سبحانی و سفر جنوب امسال و ...
ولی نوشتن اگر خوب فکر نشود طرف را ضایع کرده ای. برای همین باز هم ننوشتی. یادت باشد این را که گفتی دیگر بدهکار شدی و باید بنویسی.

(چند روز بعد، بابل، ساعت 0930):
اصلاً چه کاریست که ذهن بیمار بزاید؟! چه اسراریست به سقط یا سزارین؟!

(همان روز، ساعت 1930):
چند وقت پیش سریالی از شبکه 3 پخش می شد که اعضای یک خانواده به علت بمباران زمان جنگ، در باغ مادری جمع شده بودند. نوجوانی که جزو محوری ترین شخصیت های فیلم بود برایم فوق العاده جذاب بود. شخصیت و ظرافت های خوب پرداخت شده اش، برایم خیلی ملموس بود. رشد کردنش، رویاهایش، عقیده اش، دل بستن اش و جنگ در گرفته در درونش بین حیا و عقیده اش و این دل بستگی جدید. حرکات بچه گانه و تلاشش برای بزرگ تر شدن. من هم دست از رویاهای 16، 17 سالگی ام نتوانسته ام بکشم. شاید در آن سن گیر کرده ام. در عین حال خیلی ها این ها را فقط رویا می دانند. شاید باید بزرگتر شوم؛ شاید هم باید مسن تر شوم.

؟؟

یا علی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
چهارشنبه 91 فروردین 30


عالیجناب.....!! به کجا چنین شتابان؟
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

در مسائل سیاسی بیشتر و کلا در ارتباطات بین کشورها و ملت ها مسائل به صورت یک پازل و یا شطرنج می باشد که همه رفتار را باید باهم دید تا بتوان تحلیل درستی از یک مسئله و یا رفتار یک شخص، گروه و یا یک کشور خاص داشت. درست شبیه یک پازل که ممکن است یک قطعه از پازل مثلا یک برگ گل باشد و زیبا جلوه کند اما وقتی پازل تکمیل می گردد مشخص می شود که آن شکل و یا منظره به زیبایی آن برگ گل نبوده و یا بالعکس.

بحثی که اخیرا بسیار مطرح گردیده است و این روزها هم در داخل و هم از خارج کشور اظهارنظرهای متفاوت و بعضا متناقض با هم را می شنویم، مسئله رابطه ایران با امریکا می باشد. آنچه در این میان در داخل همچون توپی صدا کرد و باعث واکنش های فراوان و متفاوتی خصوصا از روزنامه ها و سایت های خبری شد، اظهار نظر حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در این مورد و بحث نامه ایشان به امام خمینی (ره) در مورد لزوم مشخص کردن مسائلی چون رابطه با امریکا و برتر دانشتن قدرت امریکا می‌باشد. ایشان در صحبتهایی اعلام کرده اند که در اواخر عمر حضرت امام نامه ای خصوصی به ایشان نوشته اند و از ایشان خواسته اند تا مسئله رابطه با امریکا را حل کند چرا که بعدا کسی نخواهد بود که ایران را از چنین گردنه هایی عبور دهد. ایشان امریکا را برترین قدرت دنیا دانسته اند و ارتباط با امریکا را شبیه ارتباط با کشورهای دیگر همچون روسیه و چین و ... دانسته اند. در این باره لازم می دانم نکاتی چند را برشمرم تا تکه های بیشتری از این پازل آشکار گردد و نتیجه گیری آسان تر گردد. البته در اینجا خیلی سعی برآن نداریم مفاد نامه ایشان را به چالش بکشیم و مطرح کنیم. تنها میخواهیم مطرح کردن این موضوع در این برحه خاص را بررسی کنیم. حال میتوان نکات زیر را مورد اشاره قرار داد.

1- بحث رابطه با امریکا بحثی است که سالهای سال و در هرفرصتی که امکان داشته است هم امام خمینی و هم رهبر معظم انقلاب درمورد آن بحث کرده اند و خط قرمز بودن این مسئله و همینطور چرایی عدم امکان رابطه ایران با امریکا و مذاکره ایران با امریکا را گوشزد کرده اند. این که بعد از اینهمه صحبت و تذکر و دستور و اخطار امام، دوباره فردی نامه ای برای حل و فصل کردن این قضیه به امام بنویسد، آن هم در زمانی که امام در بستر بیماری هستند و اینکه بعد از تأکیدات مکرر رهبری، این موضوع بیان گردد، آن هم در این برهه خاص جای بسی تأمل دارد. رهبر معظم انقلاب در جواب جیمز بیکر که در 19 آوریل 1990 آمادگی امریکا را برای مذاکره با ایران اعلام میکند میفرمایند: «و اما مسئله ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است... من معتقدم، آن کسانی که فکر می کنند ما باید با رأس استکبار -یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می خورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است. مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می خواهد؟ آیا می دانید که او چه می خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید». والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پای‌بند بودن به اسلام ناب محمدی(ص) ناراحت نیست. او می خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟» و این تنها نمونه ای از آنها است.

2- این که مسئله ارتباط با امریکا و موضوع نامه آقای هاشمی بعد از سال‌ها در این موقع خاص مطرح می گردد خواسته یا ناخواسته تبعاتی دربر دارد. درواقع اینطور بگوییم که وقتی مسئله ای روشن و تصمیم گیری درمورد آن روشن تر باشد مطرح کردن آن مسئله و بیان نظراتی مخالف با آن اینگونه مینماید مطرح کردن آن، که خواسته یا ناخواسته در ایجاد و یا افزایش فشار بر نظام برای ایجاد رابطه با امریکا تأثیر زیادی خواهد داشت. این روزها بحثی که روی آن تأکید زیادی از خارج از کشور می باشد و ظاهرا به عنوان یک هدف بلند مدت برای امریکا مطرح است مسئله مذاکره با ایران است و در رسیدن به آن از هیچ فشار و جنگ روانی فروگذار نمیکند. چرایی این مسئله در بندهای آینده توضیح داده خواهد شد. اما نشانه های این ادعا به خوبی واضح است. اولین و مهمترین آنها همین تحریمها و تصویب قطعنامه ها است. همه به خوبی میدانند که تنها عامل و باعث و موافق این تحریمها امریکا بوده و هست و سایر کشورها هم در حال حاظر دارند چوب سیاستهای امریکا را میخورند. مطلب دیگر اینکه کاندیداهای ریاست جمهوری سعی دارند با بحث رابطه با امریکا رأی بیاورند. کاندیداهای حزب جمهوریخواه که همواره به جنگ افروزی و خشونت معروف بودند و حتی در دور قبل اوباما را به حرف‌های نرم و آرام در مقابل ایران متهم میکردند حال داعیه ایجاد رابطه با ایران را دارند. پس هرگونه تلاشی در ایجاد رابطه با امریکا میتواند امریکا را در رسیدن به اهدافش نزدیک کند.

3- اما آنچه در قبل مورد بحث قرار گرفت، اینگونه توجیه میگردد که شاید رابطه با امریکا هم به نفع ایران و هم به نفع امریکا باشد. بنابراین همانطور که این تلاش به امریکا کمک خواهد کرد به ایران نیز کمک خواهد کرد. اما این احتمال به راحتی رد میگردد. این را از صحبتهای مقامات خود امریکا اثبات میکنیم. گزارش اخیر «مرکز تحقیقات کنگره آمریکا» تأکید می کند «حضور ایران در پای میز مذاکره بی آن که چیزی رد و بدل شده و امتیازی داده یا گرفته شود می تواند تحولات اسلامی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را، تحت تأثیر قرار داده و نهایتاً متوقف کند» همچنین بخشی از اظهارات رابرت گیتس -وزیر دفاع پیشین آمریکا- در کنگره امریکا اینگونه است. گیتس در پاسخ به علت ناتوانی دولت بوش در مقابله با ایران اسلامی می گوید «مشکل بزرگ ما با ایران آن است که به ما احتیاجی ندارد تا امتیازی از ما بخواهد و کسی که امتیازی از شما نخواهد، امتیازی هم به شما نخواهد داد.» و اینها گوشه ای از مطالب فراوانی است که اثبات میکند امریکا از این مذاکره تنها و تنها میخواهد منافع خویش را پیش ببرد و سعی در ان است که هرچه بیشتر ایران را از عرصه نبرد و تقابل با خود دور کند. بنابراین ایران از مذاکره با امریکا انتظار هیچگونه پیشرفتی در اهدافش را نباید داشته باشد.

4- به نظر میرسد وقتی نامه ای در این سطح از تصمیم گیری و چنین مسئله ای مهم که تا به حال به عنوان خط قرمز ایران مطرح میشد، آن هم از سوی فردی همچون حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و خطاب به امام خمینی با پاسخی از سوی ایشان مواجه گشته باشد. قطعا اگر پاسخ ایشان نظری موافق و در راستای نظر آقای هاشمی بود به نظر میرسد قطعا باید همراه با مسئله نامه مطرح میگشت. اما اینکه آقای هاشمی هیچ اشاره ای به جواب امام خمینی به نامه شان را نمیدهند خیلی مسائل را به ذهن متبادر.

اما چندکلمه خودمانی با عالیجناب سرخپوش. چیزی را باید بپذیریم و آن اینکه تمام تلاش رهبر عزیزمان بر نگهداشتن شما در مدار انقلاب و عدم تمایل به حذف شما هستند. دلایل آن هم واضح است. اما آقای هاشمی شما به خوبی نشان داده اید که درطول انقلاب از فرصتها به بهترین نحو بهره برده اید. آنجا که جا داشت بدون اجازه و تمایل امام خمینی آیت الله منتظری ساده لوح را سرکار آوردید تا بتوانید از ساده لوحیش بعدا استفاده کرده و هرچه میخواهید عمل کنید. آنجا که بحث رهبری جدید و جلسه خبرگان رهبری بود بحث حکومت شورایی را مطرح کردید تا به اذهان القا کنید که فردی در حد رهبری ایران نیست و وقتی طرحتان شکست خورد و دیگر معلوم بود رهبر کیست دوباره از فرصت استفاده کرده و بحث صحبتهای سید احمد خمینی را مطرح کردید و اینکه چرا اول جلسه این مسائل مطرح نشد جای بسی حرف است که مجال آن در اینجا نیست. آمدید و آمدید تا اینکه سعی کردید از فضای آشقته انتخابات ماهی بگیرید و با فشار بر رهبری سعی کنید حرفتان را به ایشان قالب کنید نه بدین دلیل که احمدی نژاد کنار رود به این دلیل که این تابو شکسته شود. قدرت ولی فقیه کاهش یابد. قدرت شما اضافه شود و خیلی چیزهای دیگر. و حال در این بحبوحه مسائل تحریمها و فشارها دوباره ماهی گیریتان گل کرده و میخواهید با فشار بر رهبری هم از قدرت ایشان بکاهید و سند بودن و حجت بودن حرفشان را خدشه دار کنید و هم به آرزوی دیرین خود یعنی رابطه با امریکا برسید؟ کلا!! خیالش را هم نکینید. به یاری خدا این آرزوها را هرچه سریعتر به گور خواهید برد. تا کور شود هرآنکه نتواند قدرت امام خامنه ای را ببیند.



یکشنبه 91 فروردین 27


آیا خدا شر را آفریده است؟
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد. او پرسید: `آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد، آفریده است؟`دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: "بله."
استاد پرسید: "هر چیزی را؟"
پاسخ دانشجو این بود: "بله هر چیزی را."
استاد گفت: "در این حالت، خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شر وجود دارد."

برای این سوال، دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند. استاد از این فرصت حظ برده بود که توانسته بود یکبار دیگر ثابت کند که ایمان و اعتقاد فقط یک افسانه است.
ناگهان، یک دانشجوی دیگر دستش را بلند کرد و گفت: "استاد، ممکن است که از شما یک سوال بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته."
دانشجو پرسید: "آیا سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته، آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟"
دانشجو پاسخ داد:
"البته آقا، اما سرما وجود ندارد. طبق مطالعات علم فیزیک، سرما عدم تمام و کمال گرماست و شئی را تنها در صورتی میتوان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شئی است که انرژی آن را انتقال می دهد. بدون گرما، اشیاء بی حرکت هستند، قابلیت واکنش ندارند. پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم."
دانشجو ادامه داد: "و تاریکی؟"
استاد پاسخ داد: "تاریکی وجود دارد."
دانشجو گفت:
"شما باز هم در اشتباه هستید، آقا. تاریکی فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید، اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز تنوع رنگهای مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور، نور می تواند تجزیه شود. تاریکی لفظی است که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم."
و سرانجام دانشجو پرسید:
- "و شر، آقا، آیا شر وجود دارد؟
خداوند شر را نیافریده است. شر فقدان خدا در قلب افراد است، شر فقدان عشق، انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها وجود دارند. فقدان آنها منجر به شر می شود."
و حالا نوبت استاد بود که ساکت بماند.
نام این دانشجو آلبرت انیشتین بود



جمعه 91 فروردین 25


شهید آوینی
| نظر بدهید

غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد، بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند

شهید آوینی

یاد سید شهیدان اهل قلم گرامی باد



چهارشنبه 91 فروردین 23


بدون عنوان
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

انقلاب اسلامی را فقط وقتی درک خواهی کرد که انقلابی در درونت رخ دهد.

تازه آن هنگام است که خواهی فهمید چرا محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.

تازه آن زمان است که میفهمی چرا قبل از عملیات های دفاع مقدس بر "حسین (ع)" میگریستند....



چهارشنبه 91 فروردین 23


بازی موش و گربه اصلاحات در انتخابات مجلس نهم!
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

مدتی است که فضای سیاسی کشور حول یکی از قوای سه گانه کشور یعنی مجلس شورای اسلامی می چرخد و بحثها و اخبار کشور ارتباط تنگاتنگی با مجلس پیدا کرده است. از مجادله های حاشیه ساز  در کشور گرفته تا ثبت نام کاندیداهای جدید قوه مقننه کشور.
در این میان ثبت نام کاندیداهای جدید بابی تازه را باز کرد تا برخی حرفهای کهنه و بی پایه و اساس دوباره در فضای سیاسی کشور مطرح شده و این فتح باب نیز از سوی برخی افراد به اصطلاح اصولگرا آغاز گردید، از آنجا که اصرار مکرری در مصاحبه هایشان مبنی بر لزوم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات وجود داشت، حال خواه این مسئله برنامه ریزی شده باشد یا نباشد عاملی است تا پس ازآن  افراد مسئله دار جریان فتنه دوباره به اظهار نظر بپردازند. اما آنچه در این بین جای بسی تامل و دقت مضاعف دارد این است که اساسا این حرفهای تکرار شده چه پایه ای دارد و هدف از بیان مکرر این حرفها چیست؟
موسوی خوینی ها در اظهار نظری در 27 آذرماه گفته است که وقتی نمی گذارند در انتخابات شرکت کنیم، چگونه حضور پیدا کنیم؛ اما در اظهارنظری متفاوت در 7 دی می گوید که انتخابات را تحریم نمی کنیم، چرا که تحریم یا عدم تحریم توسط ما تاثیری بر روی تعداد شرکت کنندگان در انتخابات ندارد و حضور بازهم پرشور خواهد بود. برخی از اصلاح طلبان حرف از تحریم انتخاباتی می زنند، برخی می گویند تحریم نمی کنیم اما لیست مشترک و خاصی به اسم اصلاح طلبان نمی دهیم و برخی دیگر نیز بحث می کنند که باید انتخابات را تحریم کرد. اما این صحبتهای ضد و نقیض از کجا نشات گرفته و به چه هدفی انجام می گیرد؟
اولین و مهمترین نتیجه ای که می توان از تعدد حرف های متناقض پی برد، ترس و واهمه بیش از اندازه اصلاح طلبان است که از سویی بخاطر عملکرد نه چندان مثبت مجلس هشتم، خصوصا بعد از مرگ سیاسی که در انتخابات دولت دهم برایشان پیش آمد، باز روزنه بسیار باریک امیدی را حس کرده و می خواهند از این فرصت هرچند غیرمحتمل، برای بازیابی خود استفاده کنند و از طرف دیگر از این بسیار نگرانند که دوباره افتضاح انتخابات دوره قبل برایشان حادث شود و دوست ندارند دوباره خاطره ای بسیار ناگوار را در خاطره سیاسی خود ثبت کنند.
از طرفی می دانند که مردم خواستار این نظام و اسلام هستند و راه رسیدنشان به یک جایگاه سیاسی پذیرش همین نظام است و از سوی دیگر پذیرش این نظام برابر است با رد کردن و زیر پا گذاشتن همه حرف های پیشینشان. لذاست که با یک دوگانگی رفتاری و فکری روبه رو هستند و فردی چون موسوی خوینی ها از طرفی تلویحا حرف از تحریم انتخابات می زند و درجایی دیگر اذعان می کند که اصلاح طلبان برای بقای خود چاره ای جز حضور ندارند. از سوی دیگر مسئله ای که رخ می نمایاند این است که اصلاح طلبان چون که از رد صلاحیت افراد بدون صلاحیت خودشان می ترسند آن ها را مجبور به رفتاری می کند که نتیجه  اش همین ترس است.
 اول اینکه، بازهم شروع به هوچی گری و هیاهو کرده و سلامت انتخابات را زیر سوال می برند، اگر خاطرتان باشد این رفتار در انتخابات دولت دهم به اوج خود رسید، رفتار دیگر آنها همین ترس از کاندیدا شدن است که این ترس باعث می شود از سویی وارد عرصه انتخابات نشوند و از سوی دیگر چون می خواهند اقدام خود را منطقی جلوه دهند مجبور به بیان این گونه حرف ها هستند. ضمن اینکه ترس از رای نیاوردن نیز بر بیان شدیدتر و بیشتر این مواضع می افزاید.
نکته دیگر که حائز اهمیت است آنکه بدانیم اختلاف اصلاح طلبان بر دادن لیست واحد برای مجلس یا ندادن لیست (به فرض شرکت آنها) از چه روی است؟ چندین نکته را باید قبل از تحلیل این مسئله مورد توجه قرار دهیم، اول آنکه اختلافات فکری شدید میان خود اصلاح طلبان وجود دارد؛ چرا که هیچ کس و هیچ حرفی نتوانست اصلاح طلبان را گرد هم جمع کند و به تجمیع برساند، نکته جالب اینجا است که حتی در انتخابات دولت دهم نیز هیچ نیرویی نتوانست آنها را به تجمیع برساند.
لزوم تجمیع و یکی کردن لیست اصلاح طلبان را از آنجا می توان بیشتر لمس کرد که فرد چهره ای در اردوگاه اصلاح طلبان چند روز قبل از انتخابات با دفاع صوری از کروبی پلاکارد موسوی را به دانشجویان نشان می داد! این اختلاف بعد از انتخابات دولت دهم شدت نیز یافته است. بنابراین اختلافات شدید و شکاف گسترده در جبهه اصلاح طلبان مسئله ای غیر قابل انکار است.
از سویی دیگر اینکه آیا لیست واحد به نفع اصلاح طلبان هست یا خیر! محل اختلاف است. از سویی گمان می برند که اگر لیست واحدی ارائه نکنند شاید بتوانند گروهی همسو با خود و یا نزدیک به تفکرات خود را به مجلس وارد کنند بدون اینکه مردم از تفکرات و جهت گیری هایشان خبر داشته باشند، گویی خودشان نیز فهمیده اند که نام اصلاح طلب لکه ننگی برای هرفردی است که قصد ورود به عرصه سیاسی را دارد و باید این لکه ننگ از چهره برخی پاک گردد تا بتوانند همچنان جایگاهی ولو اندک در مجلس دست و پا کنند.
از طرف دیگر ارائه لیست واحد باعث آن می گردد که رای افرادی که قرار است به نام و اسم اصلاحات رای دهند شکسته نمی گردد و از این طریق ممکن است بتوانند گروهی هرچند اندک از همفکران خود را وارد صحن مجلس کنند. این دوگانگی فکری عاملی است تا اجازه ندهد اصلاح طلبان به اجماعی برای تصمیم گیری درمورد انتخابات برسند.
آنچه واضح و روشن است این است که اصلاح طلبان برای ورود یا عدم ورود با چالشی اساسی روبه رو هستند و این چالش فقط آنها را مجبور به بیان حرف هایی که دیگر تکراری شده است می کند؛ اما در آن بین آنچه وظیفه ما است و باید بیش از حد به آن توجه کنیم این است که کفر نعمت، از کفت بیرون کند! بنابراین اگر اصولگرایان از فرصت های پیش رو  استفاده درست نبرند و از این طریق شکر نعمت را به خوبی به جای نیاورند، این سنت خداست که این نعمت را از آنها بگیرد و باید منتظر روزی باشیم که حسرت این روزها بسیار آزارمان دهد.
امیدواریم که همه مردم علی الخصوص آنانی که قصد دارند به عنوان نماینده مردم به این قوه تاثیرگذار وارد گردند و از حقوق مردم دفاع کنند، قدر این نعمت را دانسته و هم نیتشان را خدایی کنند و هم تلاششان را درحد وسع و توان خود دریغ ندارند که اگر غیر این کنند، باید منتظر عواقب آن نیز باشند.

 



دوشنبه 90 دی 12


شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

 

دلم گرفته. از این روزگار نامرد. از این مردم نامردتر. از این کوفیان نفرین شده! به عمه ام میگویند خارجی. میگویند من یتیمم. هرچه به عمه ام میگویم به چه کسی یتیم میگویند، فقط گریه میکند! بعد دست نوازشی روی سرم میکشد و باز گریه میکند. کسی میداند چرا به من میگویند یتیم؟ راستی چرا به عمi ام خارجی میگویند؟ پاهایم تاول زده است. کسی میداند چرا غروب جمعه (عاشورا) دنبالمان میدویدند و تازیانه مان میزند؟ کسی میداند چرا خیمه ها را آتش زدند؟ عمه دلم برای علی اصغرمان تنگ شده! چقدر ساکت شده است؟چرا دیگر گریه نمیکند؟ کسی میدان چرا گواشواره ای که پدرم بهم داده بود را از گوشم کندند؟ گوشم خیلی درد میکند. باباجان کجایی؟ من شبها میترسم؟ نمیدانی آن شب که تو رفتی سفر و نیامدی چقدر ترسناک بود! من گم شدم بابا! راستی بابایم کجاست؟ چرا صدای قرآنش می آید اما عمه نمیگذارد برگردم و نگاهش کنم؟ میخواهم به او بگویم دلم برایش تنگ است! رویم نمیشود از عمه بپرسم چرا نشسته نماز میخواند؟ مگر میشود نشسته هم نماز خواند! عمه جان چرا اینگونه شده ای. همین چند روزپیش موهای سرت مشکی بود. چرا الان سفید شده است؟ عمه جان. عمو عباسمان کجاست؟ او را نمیبینم. مگر آن روز نرفت برایمان آب بیارد؟ پس چرا این دفعه مثل همیشه زود نیامد؟ چرا اینقدر دیر کرده است. نگرانش شدم. عمو که باشد خیالمان آسوده است. خیال بابا هم آسوده است. عمه جان امشب هرچه میخوابم خواب بابا را میبینم. چقدر آن شب خوب بود! همان شب که من روی انگشتان پایم ایستادم و بابا هم از روی نی خم شد مرا بوسید و بازگشت! اما عمه جان چرا لبانش سیاه و کبود و خون آلود بود.چرا بابایم روی نی بود! اصلا دلم برایش تنگ شده صدایش میزنم تا بیاید. بابا.....بابا............

.....................

عمه جان این جام چقدر بوی بابا را میدهد.بوی سیب میدهد...............

.................

عمه جان من رفتم پیش بابا..... برای همیشه! خدا نگهدار....

پی نوشت: شنیده ها حاکی از آن است که نماز جمعه این هفته یعنی 9 دی توسط رهبر عزیز ما حضرت امام خامنه ای یرگزار خواهد شد.

پی نوشت 2: نماز جمعه این هفته به امامت آیت الله سید احمد خاتمی اقامه میگردد و شنیده ها در پی نوشت 1 غلط از آب درآمد.

 



سه شنبه 90 دی 6



Design By : Ashoora.ir





پایگاه جامع عاشورا