سفارش تبلیغ
صبا ویژن



شروع دوباره...
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بانام آنکه آفرید ما را تا فراموشش کنیم و....

متن زیر اولین متنی بود که توی این وبلاگ نوشتم. به نظرم رسید بعد از چندماه غیبت برای شروع دوباره نوشتن تو وبلاگ اولین متنم رو قرار بدم.

 

ثانیه ها و دقایق و ساعت ها و روزها و هفته ها و ماهها و فصلها و سالها گذشت و باز میگذرد. وقتی به زندگی خود می نگرم گاهی باخود میگویم کاش تمام میشد این همه بی شرمی و غفلت و بی معرفتی.....

به خدا اگر عاشق و منظر بودیم این زندگیمان نبود.... زندگی که باید تمامش وقف مولایمان باشد و حال آنکه وقف...... بماند.....

 

شاعری می گفت:

سخت است ولی مولا خوب است نمی آیی
دلتنگ توام، اما خوب است نمی آیی
یک کوفه جفا و غم ، یک شام پر از محنت
آیی تو ، شوی تنها، خوب است نمی آیی
یک جمعه فقط ندبه ، یک هفته فراموشی
بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی
یک نیمه شعبان را در ذکر تو می مانیم
فرداش روی از یاد، خوب است نمی آیی
لاف غم عشق تو ، ذکر همه مردم
بنگر به دل آنها ، خوب است نمی آیی
با این همه درد و غم میسوزی و میسازی
ای منتقم زهرا(س) خوب است نمی آیی

گاهی با خود میگویم نکند مانع ظهور ماها باشیم. آخر قرار است ظلم تمام عالم را فراگیرد و مولایمان بیاید...... پس آن ظلم ها که مانع ظهور نیست. بنابراین........

خدایا اگر موانع ظهور قابل هدایت نیستند ، موانع را از میان بردار...... آمین



جمعه 89 اسفند 13


التماس دعا..................
| نظر بدهید

سلام به دوستان عزیز.

بچه کمتر از سه هفته تا کنکور ارشد مونده و من و آقا صادق امسال کنکور داریم.

هم اکنون نیازمندی یاری سبزتان هستیم!!!

محتاج دعای دوستان خیلی خیلی هستیم.

دعا کنید هرچی صلاحمون بشه و خدا صلاحمون رو قبولی دانشگاه قرار بده!!!!

دعا فراموش نشه.



شنبه 89 بهمن 9


رسمی شدن دین در آلمان
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسمه تعالی
دوستان عزیزم سلام علیکم 
دوستی در آلمان زندگی میکند و لذا خواهش میکنم این ایمیل را جدی بگیرید و به هرکسی صلاح میدانید با حذف مقدمات ارسال بفرمائید .
با آرزوی توفیق و سلامتی شما : مشهد - علی اصغر تقوایی ابریشمی

در رسمی شدن دین اسلام در آلمان سهیم باشید

دین مبین اسلام هنوز در کشور آلمان به رسمیت شناخته نشده است. اخیرا یک مؤسسه دینی برای رسمی شدن دین اسلام در آلمان رفراندمی برگزار کرده و از کاربران اینترنتی خواسته که نظر خود را در این مورد بیان کنند.

متأسفانه به دلیل عدم توجه مسلمانان به این رفراندم، تا به این لحظه تعداد مخالفان رسمی شدن دین مبین اسلام و آنهایی که به گزینه “خیر” رأی داده اند، بیشتر از موافقان و آنانی است که به گزینه “بله” رأی داده اند.
از همین رو از تمام مسلمانان درخواست می کنیم با وارد شدن به لینک این سایت که در ذیل این خبر قرار دارد، در این رفراندوم شرکت کنند و برای رسمی شدن دین مبین اسلام در آلمان رأی بدهند.
گفتنی است گزینه “JA” به معنی “بله” است.لینک:
www.tagesschau.de/inland/wulffrede112.html
راهنمایی

سه گزینه وجود دارد که فقط یکی را می توانید با کلیک بر روی دکمه ی رادیویی (دایره) انتخاب کنید .

Ja = بله ( موافقت با رسمی شدن اسلام در آلمان )

Nein = نه ( مخالفت با رسمی شدن اسلام در آلمان )

Weiß nicht. / Ist mir egal. = نمی دانم / اهمیتی نمی دهم ( رأی ممتنع )

و در پایین دو کلید قرار دارد :

Zur Auswertung = مشاهده ی نتیجه نظر سنجی

Stimme abgeben = رأی دادن

دو دین مسیحیت و یهودیت قبلاً در آلمان رسمی اعلام شده است


جمعه 89 بهمن 1


اینجا ایران است
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

سایه ها را میبینی. سایه های شوم بدبختی بر آسمان کوفه و کوفیان سایه افکنده و دارد همه را همچون دجال با پای خود به درون جهنم میکشد. نمیدانم چه میشود این کوفیان مال پرست و سست ایمان را. دلیلش را حسین فاطمه روز عاشورا فریاد خواهند کشید. سکه های زر ابن زیاد و سفره های میهمانیش کار خود را کرد. بلی. ابن زیاد به معجزه طلا ایمان دارد، لیکن معجزه طلای حرام واقعا خانمان سوز است. آری قرار بود آهنگران به تعداد زیاد شمشیر بسازند. حال نیز دارند همین کار را میکنند. اما آن کار کجا و این کار کجا. به گمانم معجزه و پول و طلا (آن هم از نوع حرامش) همیشه تاریخ کارساز است و حلال مشکلات. لیکن اینجا ایران است، نه کوفه. اینجا دیگر علی تنها نخواهد ماند. اینجا دیگر سپاه اسلام خریدنی نیست. اینجا دیگر معجزه ایست به نام بصیرت و تقوا که پوزه هرگرگ صفتی را به خاک خواهد مالید. آری اینجا سرزمین امام زمان (عج) است. آری اینجا ایران است. اینجا اگر کسی به علم و علمدار امام حسین (ع) جسارت کند اصلا فرصت خندیدن و هلهله کردن نمی یابد. او را سر جایش مینشانند. اینجا حتی به کسی اجازه نمیدهند کسی به عکس ولی امرشان توهین کنند. آنان که به خیال خام خود منتظر سرنگونی نظام و جسارت به نائب برحق امام زمان (عج ) و اتمام حکومت اسلامی بودند، به سختی ادب شدند. اینجا حتی اگر کسی چند دوره رئیس مجلس باشد و رئیس جمهور و حتی رئیس مجمع..... و بخواهد مقابل رهبر این مملکت سر علم کند، بازهم با همین مردم طرف است. حتی اگر کسی نخست وزیر یک مملکت باشد و علیه نظام گامی بردارد، با چنان پاسخی مواجه میشود که مجبور میشود در لانه خود بخزد و گاهی به سبب اعلام زنده بودن، چند کلمه ای پشت سرهم کند و به اسم بیانیه چاپ کند. آری اینجا کسی با معارض و معاند و مخالف نظام شوخی ندارد. پیر و جوان و دختر و پسر هم ندارد، شکل و قیافه و حجاب هم ندارد. مردم هرچه باشند، پای انقلاب و نظام و رهبر و دین و امامانشان ایستاده اند و باید بدانند آن احمقها و کوتاه نظرانی که میخواهند سفره دین را از این کشور برچینند که اگر رهبر این مردم اجازه میداد، مردم همان اوایل سفره شان را جمع میکردند. پس به قول معروف: خدا روزیتان را جای دیگر حواله کند دمتان را روی دوشتان بگذارید و دست از سر این نظام و این مردم بردارید که دفعه بعد معلوم نیست این مردم حوصله وراجی هایتان را داشته باشند.

خداوندا. چقدر مهربانی و رحم دل و دوستدار بندگانت، خصوصا آنانکه و عاصی بوده اند و حال از عصیان خویش پشیمان . و چه مهربانند بندگان مخلَص تو. تا جایی که آنکه راه حسین فاطمه (ع) (همانکه تمام بالاییان و زمینیان به بالارسیده، او را دوست دارند، تاجایی که بیخبران در این راه گمان کفر میبرند) را بست و آب را بر یارانش حرام کرد، را لیاقت شهادت میدهی. آن هم چه شهادتی. در رکاب مولایمان حسین (ع). خدایا میشود ما هم لیافت توبه حر گونه بدهی و همچون حر آزادمان کنی از بند دنیا و دنیاییان.

خداوندا! در عجبم از کسی است که تمام مصیبتهای این ایام و ایام بعد از آن روی دوشش سنگینی میکند و کمرش را خم کرده و گیسوانش را سفید. بازهم شاکر است . به گمانم کوفیان گرگ صفت، کور بودند. هم دلشان کور بود و چشمانشان. آخر مگر میشود این همه مظلومیت را دید و حتی تحملش کرد. چه رسد به اینکه در رکاب عاملان این ظلم عظیم خادمی کرد. آری میشود. همین زمان را بنگر. چگونه افرادی که خود را خدمتگذار نظام میدانند و می نامند، چگونه با پای خود به درون چاه میروند و چگونه خود را به کوری و کری میزنند و شده اند عاملی برای یزیدان زمان کنونی. چگونه خود را در پای گرگ صفتان کنونی جهان خار و ذلیل کرده اند و دم تکان میدهند برای آنان تا بلکه لبخند رضایتی بر لبان آنان ببینند. وای بر احوالتان.



جمعه 89 دی 10


بدون عنوان..........
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم رب الحسین (ع)

میدونم این شعر تکراریه. ولی اینقدر قشنگه و من دوستش دارم که دلم نیومد این شعر رو نگذارم تو سایت. یه چیزهایی نوشته بودم که بگذارم رو سایت. باشه برا بعد. این شعر تقدیم به مولای بی کفنمون حسین (ع). انشاءالله ما رو تو محرم تو مراسم پرمعنا و پر فیض و انسان ساز و حافظ دینمون راه بدند:

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد/در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد/شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است /در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه ، خوب دلش را که غم گرفت /وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت/مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست/شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت /دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت

یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت /تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند /دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید /بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

او را چنان فنای خدا بی ریا کشید /حتی براش جای کفن بوریا کشید

در خون کشید قافیه ها را ، حروف را /از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت /بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت/خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود /اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن . . . /پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن . . .

خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن . . ./شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن . . .

در خلصه ای عمیق خودش بود و هیچکس /شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

حمیدرضا برقعی

 



جمعه 89 آذر 12


صدای پای محرم.......
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

مشک برداشت که سیراب کند دریا را

رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب

ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا

پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید

ماه افتاد که محراب کند دریا را

تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب

زخم می خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس

تا درآغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریه ی گل بود و الا خورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را

کاش روی دل خشکیده ی ما آن ساقی

عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را

روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل

چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

حمیدرضا برقعی

محرم از راه رسید. میشنوی صدای دریای آرام فرات را. گویی از همین الان دارد برای مظلومیت سقای تشنه لبان میگرید. میشنوی صدای سکوت مرگبار کربلا ما که منتظر دوسپاه یکی بزرگ و بسیار کوچک و دیگری کوچک و به اندازه بی نهایت است. از هم اکنون میتوان غم بزرگ زینب را که غم از دست دادن نه برادر که امام و مولایش است، را در چهره اش دید. آخر انگار همه، چه گرگان انسان نمای لشکر عمر سعد و چه بزرگ مردان لشکر خدا و خون خدا میدانند پایان این راه، پیروزی و شکست و شکست پیروزی است. پیروزی به اندازه دین خدا، حفظ دین خدا و به اندازه گریه تمام مسلمان در این مسیر پرخیر است. پیروزی به اندازه حفظ دین مردم در تمام تاریخ. که اگر این شکست و پیروزی یاران خوب خدا نبود، دین ما داعیه داران مشایعت اهل بیت نیز نبود.

خداوندا. شهادت رانصیب ما نیز بگردان.....




پنج شنبه 89 آذر 4


جان فدای مولایمان علی (ع)
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است/اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم/این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی/آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود /شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است/انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود/یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است/هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او/تقصیر من که نیست برابر نداشته است

 حمیدرضا برقعی

 

عید غدیر، بزرگترین عید ما شیعیان بر صاحب و مولای شیعیان،مهدی فاطمه روحی و نفسی و مالی له الفداه مبارک باد



جمعه 89 آبان 28


یا حبیب الباکین
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

دلی در خون نشسته دوست داری؟

بگو قلبی شکسته دوست داری؟

تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم

مرا با دست بسته دوست داری؟

***************

 نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده

سر پیراهن تو جنگ بوده

ولی شرمنده زینب دیر فهمید

که انگشتر به دستت تنگ بوده

فردا روز عرفه است. روزی که مولا و سرورمون حسین فاطمه (ع) راهی دیار کرب و بلا میشود. آری دوباره محرم آمد. دوباره آمد آن زمانی که صبر در جهان غوغا میکند. زمانی که عشق به خدا متجلی است. زمانی که خریدار فقط خداست و فروشنده هم همه را میفروشد. همه را........ .

خدایا شکرت از این نعمت بزرگ محرم  که اگر نبود دین ما هم نبود.

که اگر نبود .. .....................................................  

 



سه شنبه 89 آبان 25


ایمان.....................
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

روزی روزگاری اهالی دهکده ای تصمیم گرفتند برای نزول باران دعا کنند. در روز موعود همه اهالی دهکده در بیابان جمع شده بودند تا دعا بخوانند اما.....................

 تنها پسر بچه ای همراه خودش چتر آورده بود...............

واین یعنی ایمان



پنج شنبه 89 آبان 20


بدون عنوان
| نظر بدهید

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی

حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را

بخشیده به همسایه، چه قران کریمی

در خانهء زهرا همه معراج نشینند

آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم

می سوخت حریم دل مولا چه حریمی

آتش مزن آتش در و دیوار دلش را

جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

 

حالا نکند پنجره را وا بگذاریم

پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی

حمیدرضابرقعی



چهارشنبه 89 آبان 19



Design By : Ashoora.ir





پایگاه جامع عاشورا