مدتی است که فضای سیاسی کشور حول یکی از قوای سه گانه کشور یعنی مجلس شورای اسلامی می چرخد و بحثها و اخبار کشور ارتباط تنگاتنگی با مجلس پیدا کرده است. از مجادله های حاشیه ساز در کشور گرفته تا ثبت نام کاندیداهای جدید قوه مقننه کشور.
در این میان ثبت نام کاندیداهای جدید بابی تازه را باز کرد تا برخی حرفهای کهنه و بی پایه و اساس دوباره در فضای سیاسی کشور مطرح شده و این فتح باب نیز از سوی برخی افراد به اصطلاح اصولگرا آغاز گردید، از آنجا که اصرار مکرری در مصاحبه هایشان مبنی بر لزوم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات وجود داشت، حال خواه این مسئله برنامه ریزی شده باشد یا نباشد عاملی است تا پس ازآن افراد مسئله دار جریان فتنه دوباره به اظهار نظر بپردازند. اما آنچه در این بین جای بسی تامل و دقت مضاعف دارد این است که اساسا این حرفهای تکرار شده چه پایه ای دارد و هدف از بیان مکرر این حرفها چیست؟
موسوی خوینی ها در اظهار نظری در 27 آذرماه گفته است که وقتی نمی گذارند در انتخابات شرکت کنیم، چگونه حضور پیدا کنیم؛ اما در اظهارنظری متفاوت در 7 دی می گوید که انتخابات را تحریم نمی کنیم، چرا که تحریم یا عدم تحریم توسط ما تاثیری بر روی تعداد شرکت کنندگان در انتخابات ندارد و حضور بازهم پرشور خواهد بود. برخی از اصلاح طلبان حرف از تحریم انتخاباتی می زنند، برخی می گویند تحریم نمی کنیم اما لیست مشترک و خاصی به اسم اصلاح طلبان نمی دهیم و برخی دیگر نیز بحث می کنند که باید انتخابات را تحریم کرد. اما این صحبتهای ضد و نقیض از کجا نشات گرفته و به چه هدفی انجام می گیرد؟
اولین و مهمترین نتیجه ای که می توان از تعدد حرف های متناقض پی برد، ترس و واهمه بیش از اندازه اصلاح طلبان است که از سویی بخاطر عملکرد نه چندان مثبت مجلس هشتم، خصوصا بعد از مرگ سیاسی که در انتخابات دولت دهم برایشان پیش آمد، باز روزنه بسیار باریک امیدی را حس کرده و می خواهند از این فرصت هرچند غیرمحتمل، برای بازیابی خود استفاده کنند و از طرف دیگر از این بسیار نگرانند که دوباره افتضاح انتخابات دوره قبل برایشان حادث شود و دوست ندارند دوباره خاطره ای بسیار ناگوار را در خاطره سیاسی خود ثبت کنند.
از طرفی می دانند که مردم خواستار این نظام و اسلام هستند و راه رسیدنشان به یک جایگاه سیاسی پذیرش همین نظام است و از سوی دیگر پذیرش این نظام برابر است با رد کردن و زیر پا گذاشتن همه حرف های پیشینشان. لذاست که با یک دوگانگی رفتاری و فکری روبه رو هستند و فردی چون موسوی خوینی ها از طرفی تلویحا حرف از تحریم انتخابات می زند و درجایی دیگر اذعان می کند که اصلاح طلبان برای بقای خود چاره ای جز حضور ندارند. از سوی دیگر مسئله ای که رخ می نمایاند این است که اصلاح طلبان چون که از رد صلاحیت افراد بدون صلاحیت خودشان می ترسند آن ها را مجبور به رفتاری می کند که نتیجه اش همین ترس است.
اول اینکه، بازهم شروع به هوچی گری و هیاهو کرده و سلامت انتخابات را زیر سوال می برند، اگر خاطرتان باشد این رفتار در انتخابات دولت دهم به اوج خود رسید، رفتار دیگر آنها همین ترس از کاندیدا شدن است که این ترس باعث می شود از سویی وارد عرصه انتخابات نشوند و از سوی دیگر چون می خواهند اقدام خود را منطقی جلوه دهند مجبور به بیان این گونه حرف ها هستند. ضمن اینکه ترس از رای نیاوردن نیز بر بیان شدیدتر و بیشتر این مواضع می افزاید.
نکته دیگر که حائز اهمیت است آنکه بدانیم اختلاف اصلاح طلبان بر دادن لیست واحد برای مجلس یا ندادن لیست (به فرض شرکت آنها) از چه روی است؟ چندین نکته را باید قبل از تحلیل این مسئله مورد توجه قرار دهیم، اول آنکه اختلافات فکری شدید میان خود اصلاح طلبان وجود دارد؛ چرا که هیچ کس و هیچ حرفی نتوانست اصلاح طلبان را گرد هم جمع کند و به تجمیع برساند، نکته جالب اینجا است که حتی در انتخابات دولت دهم نیز هیچ نیرویی نتوانست آنها را به تجمیع برساند.
لزوم تجمیع و یکی کردن لیست اصلاح طلبان را از آنجا می توان بیشتر لمس کرد که فرد چهره ای در اردوگاه اصلاح طلبان چند روز قبل از انتخابات با دفاع صوری از کروبی پلاکارد موسوی را به دانشجویان نشان می داد! این اختلاف بعد از انتخابات دولت دهم شدت نیز یافته است. بنابراین اختلافات شدید و شکاف گسترده در جبهه اصلاح طلبان مسئله ای غیر قابل انکار است.
از سویی دیگر اینکه آیا لیست واحد به نفع اصلاح طلبان هست یا خیر! محل اختلاف است. از سویی گمان می برند که اگر لیست واحدی ارائه نکنند شاید بتوانند گروهی همسو با خود و یا نزدیک به تفکرات خود را به مجلس وارد کنند بدون اینکه مردم از تفکرات و جهت گیری هایشان خبر داشته باشند، گویی خودشان نیز فهمیده اند که نام اصلاح طلب لکه ننگی برای هرفردی است که قصد ورود به عرصه سیاسی را دارد و باید این لکه ننگ از چهره برخی پاک گردد تا بتوانند همچنان جایگاهی ولو اندک در مجلس دست و پا کنند.
از طرف دیگر ارائه لیست واحد باعث آن می گردد که رای افرادی که قرار است به نام و اسم اصلاحات رای دهند شکسته نمی گردد و از این طریق ممکن است بتوانند گروهی هرچند اندک از همفکران خود را وارد صحن مجلس کنند. این دوگانگی فکری عاملی است تا اجازه ندهد اصلاح طلبان به اجماعی برای تصمیم گیری درمورد انتخابات برسند.
آنچه واضح و روشن است این است که اصلاح طلبان برای ورود یا عدم ورود با چالشی اساسی روبه رو هستند و این چالش فقط آنها را مجبور به بیان حرف هایی که دیگر تکراری شده است می کند؛ اما در آن بین آنچه وظیفه ما است و باید بیش از حد به آن توجه کنیم این است که کفر نعمت، از کفت بیرون کند! بنابراین اگر اصولگرایان از فرصت های پیش رو استفاده درست نبرند و از این طریق شکر نعمت را به خوبی به جای نیاورند، این سنت خداست که این نعمت را از آنها بگیرد و باید منتظر روزی باشیم که حسرت این روزها بسیار آزارمان دهد.
امیدواریم که همه مردم علی الخصوص آنانی که قصد دارند به عنوان نماینده مردم به این قوه تاثیرگذار وارد گردند و از حقوق مردم دفاع کنند، قدر این نعمت را دانسته و هم نیتشان را خدایی کنند و هم تلاششان را درحد وسع و توان خود دریغ ندارند که اگر غیر این کنند، باید منتظر عواقب آن نیز باشند.
دلم گرفته. از این روزگار نامرد. از این مردم نامردتر. از این کوفیان نفرین شده! به عمه ام میگویند خارجی. میگویند من یتیمم. هرچه به عمه ام میگویم به چه کسی یتیم میگویند، فقط گریه میکند! بعد دست نوازشی روی سرم میکشد و باز گریه میکند. کسی میداند چرا به من میگویند یتیم؟ راستی چرا به عمi ام خارجی میگویند؟ پاهایم تاول زده است. کسی میداند چرا غروب جمعه (عاشورا) دنبالمان میدویدند و تازیانه مان میزند؟ کسی میداند چرا خیمه ها را آتش زدند؟ عمه دلم برای علی اصغرمان تنگ شده! چقدر ساکت شده است؟چرا دیگر گریه نمیکند؟ کسی میدان چرا گواشواره ای که پدرم بهم داده بود را از گوشم کندند؟ گوشم خیلی درد میکند. باباجان کجایی؟ من شبها میترسم؟ نمیدانی آن شب که تو رفتی سفر و نیامدی چقدر ترسناک بود! من گم شدم بابا! راستی بابایم کجاست؟ چرا صدای قرآنش می آید اما عمه نمیگذارد برگردم و نگاهش کنم؟ میخواهم به او بگویم دلم برایش تنگ است! رویم نمیشود از عمه بپرسم چرا نشسته نماز میخواند؟ مگر میشود نشسته هم نماز خواند! عمه جان چرا اینگونه شده ای. همین چند روزپیش موهای سرت مشکی بود. چرا الان سفید شده است؟ عمه جان. عمو عباسمان کجاست؟ او را نمیبینم. مگر آن روز نرفت برایمان آب بیارد؟ پس چرا این دفعه مثل همیشه زود نیامد؟ چرا اینقدر دیر کرده است. نگرانش شدم. عمو که باشد خیالمان آسوده است. خیال بابا هم آسوده است. عمه جان امشب هرچه میخوابم خواب بابا را میبینم. چقدر آن شب خوب بود! همان شب که من روی انگشتان پایم ایستادم و بابا هم از روی نی خم شد مرا بوسید و بازگشت! اما عمه جان چرا لبانش سیاه و کبود و خون آلود بود.چرا بابایم روی نی بود! اصلا دلم برایش تنگ شده صدایش میزنم تا بیاید. بابا.....بابا............
.....................
عمه جان این جام چقدر بوی بابا را میدهد.بوی سیب میدهد...............
.................
عمه جان من رفتم پیش بابا..... برای همیشه! خدا نگهدار....
پی نوشت: شنیده ها حاکی از آن است که نماز جمعه این هفته یعنی 9 دی توسط رهبر عزیز ما حضرت امام خامنه ای یرگزار خواهد شد.
پی نوشت 2: نماز جمعه این هفته به امامت آیت الله سید احمد خاتمی اقامه میگردد و شنیده ها در پی نوشت 1 غلط از آب درآمد.
شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت …
پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم ….
بچه هاش شاد میشدن …
برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! پاشو برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت …
چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …مادر جان ! پیرزن ایستاد … برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم ! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار ….
زن گفت : اما من مستحقم مادر من … مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اینارو نگیری دلمو شکستی ! جون بچه هات بگیر ! زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …
پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد … قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت : پیر شی ننه …. پیر شی ! خیر بیبینی این شب چله مادر!
پی نوشت: این نوشته کار خود من نیست چون قشنگ بود اینجا گذاشتمش .
حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی غریب تا که نمانَد حسین بی عباس به جای خواهری آن جا، برادری کردی گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو برادر، که مادری کردی! تو خواهریّ و برادر، تو مادریّ و پدر تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی پس از حسین، چه بر تو گذشت وارث درد! به خون نشستی و در خون، شناوری کردی پس از حسین، تو بودی که شرح عصمت را که روز واقعه، را یاد آوری کردی به روی نیزه، سر آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکُفت تو با حسین پس از او، برابری کردی چه زخم ها که نزَد خطبه ات به خفّاشان! زبان گشودی و روشن، سخنوری کردی زبان نبود، خودِ ذوالفقارِ مولا بود سخن درست بگویم، تو حیدری کردی تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امّت پیمبری کردی بَدَل به آینه شد، خاک کربلا با تو تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی
سایه ها را میبینی. سایه های شوم بدبختی بر آسمان کوفه و کوفیان سایه افکنده و دارد همه را همچون دجال با پای خود به درون جهنم میکشد. نمیدانم چه میشود این کوفیان مال پرست و سست ایمان را. دلیلش را حسین فاطمه روز عاشورا فریاد خواهند کشید. سکه های زر ابن زیاد و سفره های میهمانیش کار خود را کرد. بلی. ابن زیاد به معجزه طلا ایمان دارد، لیکن معجزه طلای حرام واقعا خانمان سوز است. آری قرار بود آهنگران به تعداد زیاد شمشیر بسازند. حال نیز دارند همین کار را میکنند. اما آن کار کجا و این کار کجا. به گمانم معجزه و پول و طلا (آن هم از نوع حرامش) همیشه تاریخ کارساز است و حلال مشکلات. لیکن اینجا ایران است، نه کوفه. اینجا دیگر علی تنها نخواهد ماند. اینجا دیگر سپاه اسلام خریدنی نیست. اینجا دیگر معجزه ایست به نام بصیرت و تقوا که پوزه هرگرگ صفتی را به خاک خواهد مالید. آری اینجا سرزمین امام زمان (عج) است. آری اینجا ایران است. اینجا اگر کسی به علم و علمدار امام حسین (ع) جسارت کند اصلا فرصت خندیدن و هلهله کردن نمی یابد. او را سر جایش مینشانند. اینجا حتی به کسی اجازه نمیدهند کسی به عکس ولی امرشان توهین کنند. آنان که به خیال خام خود منتظر سرنگونی نظام و جسارت به نائب برحق امام زمان (عج ) و اتمام حکومت اسلامی بودند، به سختی ادب شدند. اینجا حتی اگر کسی چند دوره رئیس مجلس باشد و رئیس جمهور و حتی رئیس مجمع..... و بخواهد مقابل رهبر این مملکت سر علم کند، بازهم با همین مردم طرف است. حتی اگر کسی نخست وزیر یک مملکت باشد و علیه نظام گامی بردارد، با چنان پاسخی مواجه میشود که مجبور میشود در لانه خود بخزد و گاهی به سبب اعلام زنده بودن، چند کلمه ای پشت سرهم کند و به اسم بیانیه چاپ کند. آری اینجا کسی با معارض و معاند و مخالف نظام شوخی ندارد. پیر و جوان و دختر و پسر هم ندارد، شکل و قیافه و باحجاب و بی حجاب هم ندارد. مردم هرچه باشند، پای انقلاب و نظام و رهبر و دین و امامانشان ایستاده اند و باید بدانند آن احمقها و کوتاه نظرانی که میخواهند سفره دین را از این کشور برچینند که اگر رهبر این مردم اجازه میداد، مردم همان اوایل سفره شان را جمع میکردند. پس به قول معروف: خدا روزیتان را جای دیگر حواله کند دمتان را روی دوشتان بگذارید و دست از سر این نظام و این مردم بردارید که دفعه بعد معلوم نیست این مردم حوصله وراجی هایتان را داشته باشند.
خداوندا! چقدر مهربانی و رحم دل و دوستدار بندگانت، خصوصا آنانکه و عاصی بوده اند و حال از عصیان خویش پشیمان . و چه مهربانند بندگان مخلَص تو. تا جایی که آنکه راه حسین فاطمه (ع) (همانکه تمام بالاییان و زمینیان به بالا رسیده، او را دوست دارند، تاجایی که بیخبران در این راه گمان کفر میبرند) را بست و آب را بر یارانش حرام کرد، را لیاقت شهادت میدهی. آن هم چه شهادتی. در رکاب مولایمان حسین (ع). خدایا میشود ما هم لیافت توبه حر گونه بدهی و همچون حر آزادمان کنی از بند دنیا و دنیاییان. اگر مشتاقان حسین فاطمه علیهاسلام اینگونه در تمام نقاط دنیا پراکنده اند و شیعه و سنی و مسلمان و مسیحی و یکتاپرست و غیر یکتاپرست هم ندارد به سبب همین مهربانی و عطوفت امام حسین (ع) است که در روز عاشورا حتی راضی نمیشد دشمنانش دست خالی از پیشش بروند و حتی انگشترش را بخشید. بماند از این همه بی حیایی و نمک نشناسی دشمنان! کجا پیدا میکنید همچنین آقای مهربانی را؟ کجا میتوان چنین عطوفتی را که ماشی از عطوفت خداست را یافت. چگونه میتوان این همه مهربانی و عطوفت را رها کرد و ارباب دیگری را که جز کینه ورزی و گرگ صفتی نمیتوان از او یافت را نوکری کرد؟ حیف نیست این همه نوکری انگلیس روباه صفت و آمریکای جهانخوار را میکنید؟ به خود بیایید این خوابان در غفلت همیشگی و بدانید آنجا که شما حد نوکدی را به جای آوردید و عمر سیاسیتان پایان یافت، سرنوشتی بهتر از صدام را جستجو مکنید.
خداوندا! در عجبم از کسی است که تمام مصیبتهای این ایام و ایام بعد از آن روی دوشش سنگینی میکند و کمرش را خم کرده و گیسوانش را سفید. بازهم شاکر است . به گمانم کوفیان گرگ صفت، کور بودند. هم دلشان کور بود و چشمانشان. آخر مگر میشود این همه مظلومیت را دید و حتی تحملش کرد. چه رسد به اینکه در رکاب عاملان این ظلم عظیم خادمی کرد. آری میشود. همین زمان را بنگر. چگونه افرادی که خود را خدمتگذار نظام میدانند و می نامند، با پای خود به درون چاه میروند و چگونه خود را به کوری و کری میزنند و شده اند عاملی برای یزیدان زمان کنونی. چگونه خود را در پای گرگ صفتان کنونی جهان خار و ذلیل کرده اند و دم تکان میدهند برای آنان تا بلکه لبخند رضایتی بر لبان آنان ببینند. وای بر احوالتان.
اینجا ایران است. سرزمینی که 8 سال با دست خالی در برابر تمام کفر قد علم کرد و هنوز که هنوز است انگشت بر دهان به اصطلاح ابرقدرتهای جهان مانده است. اینجا سرزمینی است که هر کس با هر عقیده و سلیقه و قیافه ای که باشد ذره ای تحدی به خاک میهنش را برنمیتابد و دست همه زورگویان را کوتاه میکند. آری اگر شماهایی که ادعایتان گوش فلک را پرکرده است و برای غلبه بر ترس خود از ایران هر از چندگاهی داد و هوار راه می اندازید که باید به ایران حمله کرد، از این مردم نمی هراسیدید، به جای رجزخوانی تا کنون هزاران دفعه حمله کرده بودید. میدانید که با کوچکترین تعرضی مردم ایزان بار دیگر شما را سرجایتان خواهند نشاند. مردم ایران از این رجزخوانی ها و قلدرگریهایتان هیچ واهمه ای ندارند. چون میدانند که همه توخالی و پوشالی است. پس سرجایتان بنشینید و پایتان را از گلیمتان درازتر نکنید که اگر غیر این کنید، به سرنوشت انگلیس دچار خواهید شد.
به گزارش خبرگزاری بی سی دی، نسل روباه در خظر انقراض قرار گرفت. این حیوان که در بین به مکر و حیله معروف است دست به خود کشی گسترد ای زده است. در تمام نقاط دنیا تعداد زیادی از روباهانی که دست به خودکشی زده اند یافت شده است. هنوز خبر دقیقی از دلایل این اقدام تاثیرگذار تاسف بار یافت نشده است. برخی خبرگزاری ها و مراجع خبری به نقل از برخی شاهدین بیان داشته اند، باید عامل این خودکشی دسته جمعی را در ایران جستجو کرد! برخی نقل کرده اند که آخرین حرفهای برخی روباهان در هنگام خودکشی این بوده است که "ایران ما را نابود کردی!" برخی خبرگزاری ها نقل کرده اند که یکی از روباهان پیر آخرین کلامش این بوده است که "گناه ما چه بود که ما را با انگلیس خبیس یکی کرده اید؟ مگر روباه پیر چه گناهی دارد؟!!" به گزارش خبرگزاری ها این دومین باری است که یک حیوان دست به خودکشی دسته جمعی میزند. سگ اولین حیوانی بود که حدود یک سال و نیم پیش دست به خودکشی دسته جمعی زد و پس از یک سال پیگیری و تحقیق فراوان خبره ترین افراد، دلیل این مسئله را در ایران یافت و همگی به این نتیجه رسیدند که دقیقا پس از اینکه اسرائیل از طرف رهبر جمهوری اسلامی ایران، "سگ زنجیری امریکا" نامیده شد، این خودکشی دسته جمعی آغاز گردیده است. حدس و گمانه ها حاکی از آن است که خودکشی دسته جمعی روباهان از زمانی آغاز گشت که در بیانیه دانشجویان ایرانی، انگلستان به عنوان "روباه پیر" نامیده شد. خبرگزاری فیکس نیوز در گزارشی اعلام کرده است که سایر روباهان خواستار محاکمه هرچه سریعتر دانشجویان ایرانی و انجام معذرتخواهی از روباهان به سبب این اقدام شده اند. مابااو یکی از سران سیاسی ایالات اونوری اعلام کرده است که قرار است قطعنامه جدیدی در شورای ناامنی صادر گردد و حق هرگونه اظهار نظر از ایرانیان خصوصا دانشجویان صلب گردد. به گزارش بوووق پرس پس از این ماجرا یکی از سران رژیم غاصب به افاضات پرداخته است و اعلام کرده است که تهدید توخالی دیگری در راه است و این باردست به خلاقیت دیدی زده اند و تهدید کرده اند عاملان این حادثه را جادو خواهند کرد! امیدواریم هرچه سریعتر این قائله خاتمه پیدا کرده و همه به زندگی عادی خود بازگردند!
معلمی از دانش آموزان خواست فایده گاو بودن را بنویسند و این انشاء آن دانش آموز است .
با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.
اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می کنم.
البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد.
من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودناین است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.
هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.
بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم. ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد.
مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته درست می کنند.
هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست.
همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد، عروسش پسرش را از چنگش در می آورد.
وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ، نگران جهیزیه اش نیست.
نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند ، یا بدتر از آن پاچه خواری کند.
گوساله های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله های نر را به دست بیاورند تا به خواستگاریشان بیایند، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری آنها بروند، از طرفی هیچ گوساله ماده ای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و میخواهد ادامه تحصیل دهد. تازه وقتی هم که عروسی می کنند اینهمه بیا برو، بعله برون، خواستگاری ، مهریه ، نامزدی ، زیر لفظی، حنا بندان، عروسی ، پاتختی، روتختی، زیر تختی، ماه عسل ،
، طلاق و طلاق کشی و... ندارند.
گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند.
آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند.
شاعر در این باره میگوید :
سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست
سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست
هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.
نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند.
گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند .
گاوها بخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمی کنند.
شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟
شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها حیوانات مفیدی هستند و انگل جامعه نیستند.
شما تا کنون یک گاو معتاد دیده اید؟
گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟
آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.
ما از شیر، گوشت ، پوست ، حتی روده و معده ی گاو استفاده می کنیم.
آقای .... معلم خوب ما گفته که از بعضی جاهای گاو در تهیههمین لوازم آرایش خانم ها که البته زشت است استفاده می شود.
ما حتی از دستشویی بزرگ گاو (پشگل) هم استفاده می کنیم.
تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟
آیا دیده اید گاوی زیرآب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟
تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟
آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند ؟
یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟
و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر. آخر توهم گاوی؟! فلانی گاو است بین گاوها.
تازه گاوها نیاز به ماشین ندارند تا بابت ماشین 12 میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل بگیرند و آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد.
هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند. البته
شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است :
گمون کردی تو دستات یه اسیرم
دیگه قلبم رواز تو پس میگیرم
دیده اید گاو نری به خاطر بدست آوردن ثروت پدر گاو ماده به او بگوید : عاشقت هستم"؟!! سرت سر شیر است و دمت دم پلنگ؟!!
دیده اید گاو پدری دخترش را کتک بزند!؟
گاوها در جامعه شان فقر ندارند .
گاوها اختلاف طبقاتی ندارند.
آنها شرمنده زن و بچه شان نمی شوند.
رویشان را با سیلی سرخ نگه نمیدارند.
هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمی خورد
هیچ گاوی غمباد نمی گیرد.
هیچ گاوی رشوه نمی گیرد.
هیچ گاوی اختلاس نمی کند.
هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی ریزد.
هیچ گاوی خیانت نمی کند.
هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی شکند
هیچ گاوی دروغ نمی گوید.
هیچ گاوی آنقدر علف نمی خورد که از فرط پرخوری تا صبح خوابش نبرد در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد.
هیچ گاوی گاو دیگر را نمی کشد.
هیچ گاوی...
اگر بخواهم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشاء می خورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.
اما
به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید ......
لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه ... همه از گاو..