سفارش تبلیغ
صبا ویژن



الهی......................
برچسب ها: غربت نامه (13)، | نظر بدهید

خداوندا! دستانم خالی اند. هرچه به خود و اطرافم مینگرم که بیابم تحفه ای ناقابل، تا به درگاهت پیشکش کنم، کمتر می یابم. هرچه گوشه و کنار قلبم را بیشتر میگردم، برسیاهی هایی که میدیدم افزوده میشود و هرچه بیشتر در زمان جلو می روم، از سفیدیهای آن کاسته. دستانم خالی است، اما انتظارم بی نهایت. دستانم خالی است، ولی با جسارت تمام از تو طلب می کنم تمام آنچه حقم هست و نیست، طلب می کنم تمام آنچه به صلاحم هست و نیست، طلب می کنم تمام آنچه ظرفیتش را دارم و ندارم، طلب می کنم تمام آنچه توان شکرگزاریش را دارم و ندارم، طلب می کنم تمام آنچه مرا عاقبت به خیر می کند و نمی‌کند، طلب می کنم تمام آنچه طول غیبت مولایم را کم می کند و نمی کند، طلب می کنم تمام آنچه مرا پیش مولایم سربلند می کند و نمی کند، طلب می کنم تمام آنچه رسیدن به خدا را برایم طولانی تر می کند و نمی کند..... و بیشرمانه تر از این همه طلب، آن است که بازخواست میکنم تو را به اطر آنچه حقم نیست و به من نمی بخشی، به خاطر آنچه به صلاحم نیست و و به من نمی بخشی..... و از آن بیشرمانه تر آن که می خواهم تو را فقط به خاطر این خواسته ها و فراموشت نمی کنم تا موقع رسیدن به آنها.

خدایا! توفیقم ده که قانع باشم و شاکر، شایسته بخشش باشم و قدرشناس محبت و در عین حال عدم بخشش! و از همه بالاتر عبد خودت باشم نه مرید بندگانت، خاطرخواه خودت نه عاشق دنیایت، شکرگزار خودت نه پابوس دشمنانت.

الهی عظم البلاء و برح الخفاء وانکشف القطاء وانقطع الرجاء و ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و الیک المشتکی و علیک المعول فی الشده و الرخاء که عظم البلاء همان شکافته شدن پرده عصمت توسط بندگان خاطی و نالایق و نا اهلی همچون من است.

...........

ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا غریبا......... انشاءالله



شنبه 89 تیر 26


دوری و دلتنگی.....
برچسب ها: غربت نامه (13)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

خواستم از عشق بگویم، دیدم قلبم پر است از همه چیز است جز او که باید عاشقش بود. خواستم از ولایت بگویم، دیدم حرف همه همه را خریدارم جز او که یک کلمه حرفش ارزش خریدن حتی به قیمت تمام داراییمان،حیات، را دارد. خواستم از محبت بگویم دیدم که نیستم آن کسی که از دوری یار، دلتنگ شود و برای دیدنش لحظه ها و ثانیه ها را شمارش کند. خواستم از ...... هرچه بر این دریای رحمت از دورتر نگریستم، باز هم خود را دورتر دیدم و دورتر یافتم. به این نتیجه رسیدم که از دوری بگویم، از دوری خود و نزدیکی او. از فرار خود و از دیودن او دنبال تو. از منت گذاری خود و از منت کشی او. سالها از پی هم میگذرد و به جای اینکه روز به روز دلمان برای مولایمان تنگتر شود، بیشتر غره میشویم که  ماهم هیئت امام حسین (ع) میرویم گریه ها میکنیم و چه و چه و.... و غافل از اینکه صاحبخانه است که به زور دستمان را گرفته و سر سفره خود نشانده است، و  روز به روز درد دلمان کمتر و درد فراغ کمرنگتر و فاصلمان بیشتر میشود.  عارفی میگفت: امام حسین (ع) به سپاهیان عمر سعد مهربانی میکرد و برای آنها دل میسوزاند. بی عرضه تو که ...... . چه کنیم که هنوز ...... بماند. به قول دکتر حسن عباسی، باید این تفکر که ما بنشینیم در خانه تا بیاید عوض شود، ما باید برویم تا بشویم. ما باید دنبال او باشیم. او حاضر است. این ماییم که غایبیم و باید حاضری بزنیم. به خدا آقامون تنهاست. به خدا غریبه. به خدا ... و ما نمیفهمیم، فقط مینویسیم و میگوییم و لقلقه زبانمان شده غربت مولا، خوب که چه، بچه بیایید تصمیم بگیریم، تصمیم بگیریم و بایستیم. روی حرفمان بایستیم. بایستیم روی این حرف که آقا جان، میخواهم دیگر غایب نباشم. شما دستم را بگیرید تا یکبار دیگر بلند شوم، قول میدهم که ..........

بچه ها برا همدیگه زیاد دعا کنید، قبلش برا ظهور حضرت حجت (عج)



چهارشنبه 89 خرداد 19


شروع دوباره
برچسب ها: غربت نامه (13)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بانام آنکه آفرید ما را تا فراموشش کنیم و....

متن زیر اولین متنی بود که توی این وبلاگ نوشتم. به نظرم رسید بعد از چندماه غیبت برای شروع دوباره نوشتن تو وبلاگ اولین متنم رو قرار بدم.

 

ثانیه ها و دقایق و ساعت ها و روزها و هفته ها و ماهها و فصلها و سالها گذشت و باز میگذرد. وقتی به زندگی خود می نگرم گاهی باخود میگویم کاش تمام میشد این همه بی شرمی و غفلت و بی معرفتی.....

به خدا اگر عاشق و منظر بودیم این زندگیمان نبود.... زندگی که باید تمامش وقف مولایمان باشد و حال آنکه وقف...... بماند.....

 

شاعری می گفت:

سخت است ولی مولا خوب است نمی آیی
دلتنگ توام، اما خوب است نمی آیی
یک کوفه جفا و غم ، یک شام پر از محنت
آیی تو ، شوی تنها، خوب است نمی آیی
یک جمعه فقط ندبه ، یک هفته فراموشی
بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی
یک نیمه شعبان را در ذکر تو می مانیم
فرداش روی از یاد، خوب است نمی آیی
لاف غم عشق تو ، ذکر همه مردم
بنگر به دل آنها ، خوب است نمی آیی
با این همه درد و غم میسوزی و میسازی
ای منتقم زهرا(س) خوب است نمی آیی

گاهی با خود میگویم نکند مانع ظهور ماها باشیم. آخر قرار است ظلم تمام عالم را فراگیرد و مولایمان بیاید...... پس آن ظلم ها که مانع ظهور نیست. بنابراین........

خدایا اگر موانع ظهور قابل هدایت نیستند ، موانع را از میان بردار...... آمین



یکشنبه 89 خرداد 9



Design By : Ashoora.ir





پایگاه جامع عاشورا