سفارش تبلیغ
صبا ویژن



چندپاره ها 2- محبت و ولایت از قول حاج آقا میرباقری
برچسب ها: هجرت (2)، حاج آقا میرباقری (1)، ولایت (1)، حجت الاسلام خسروپناه (1)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر عج


دیشب توفیق داشتم مسجد ارگ پامنبر حاج آقا میرباقری بشینم. بحث حول محبت و ولایت بود. یه اشاره داشتن به روایت "المرءُ مع من احبّ" و اینکه همراهی محبوب فقط جسمی نیست، که محبت محبوب در وجود محبّ، خود حضور محبوب هست در محبّ. اینه که اونجا که به معصوم فرمودند محبّین شما گناهکارند و فاسق، معصوم می فرماند نگید فاسقند، بگید فاسق العملند؛ از خودشان تبرّی نجویید، از عملشان تبری بجویید.

 گناه که می کنی آن گناهت خروج از دارالولایه است و قطع از شجره طوبی، و خروج از عهدی که با خدا برای وصل بودن به ولایت و محبتش به حکم "والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه ویقطعون مآ امر الله به ان یوصل ویفسدون فی الارض (آیه 24 سوره مبارکه رعد)" بسته ای. لذاست که فرمودن شب که برای گناهانت اسغفار میکنی، کنارش حتما برای تحکیم اتصالت، صلوات و لعن و عهدت را هم تجدید کن.
ا
نسان به حکم "واعتصموا بحبل الله" امر شده به اعتصام به حبل که همان ولی امر است. تو معتصم میشی و او عصمت میده.

قضیه ی آب قلیل هست که با یک تماس با نجس العین خودش هم نجس میشه؛ اما وقتی اندکی متصل شد به آب کر، اگر نجس العین رو توش هم بندازی، هرچند عین نجاست پاک نمیشه، ولی اون آب قلیل سابق هم نجس نمیشه. اگر وصل باشی شیطان هرچه کنه نمیتونه. ولی یک لحظه که قطع بشی،... این ماییم که گاهی از دارالولایه خارج میشیم و وارد در دارالطواغیت.

مثل گناه هم مثل نجاست مثل خون که روی دست ریخته، وگرنه خود دست نجس نیست و اصل طاهره. بشویی اش پاک میشود. لذاست که تا وقتی رهات نکردن و محبت داری، غم و بلا بهت میدن که پاک و طاهر بشی.

اما انجا که اصلت قطع شد، و شدی کافر، دیگه خودت  میشی عین نجاست و هرکار کنی پاک نمیشی، مگر دوباره وصل شدن.
 
اما گاهی پاک شدن سختتره. معصوم میفرمان که همه گناهان سخته اما مال حروم یا لذت حروم یا ... که شده گوشت، خیلی سخته. چون بهشت دارالولایه است اون گوشت جاش آونجا نیست، قبلش با بلا و عذاب پاکش میکنن. معصوم میفرمان که اون گوشت رو با غصه آبش کنید، تا جایی که پوست به استخون بچسبه و گوشت از نو رویش کنه؛ این میشه استغفار.

حضرت آدم(ع) بعد از ماجرای میوه 30روز روزه گرفتن تا اثرش پاک بشه، لذا انسان 30روز روزه میگیره. نقل از سید بن طاووس هست که در روزه گوشتی که آب میشه گوشت حرومه، نه گوشتی که از سهم ولایت و امیر المومنین(ع) است.

امیر در لغت کسیه که توشه قومش رو فراهم میکنه. مومن  هم کسیه که امیرش امیرالمؤمنین(ع) هستش.

*****
یه نکته هم توی حاشیه:
حاج آقا نقل کردن از روایت مربوط به پرسش پیامبر -صلی الله علیه و اله- که کی هر شب تا صبح عبادت میکنه؟ کی کل سال روزه است؟ کی هر شب ختم قرآن میکنه؟ و حضرت سلمان که پاسخ میدادند که این کار رو میکنن. منافقین شاکی شدن و ادعا کرد حضرت سلمان دروغ میگه وما دیدیم نمیکنه.حضرا از سلمان میپرسند و سلمان پاسخ دادن که هر شب 3 مرتبه قل هو الله میخوانند که میشود یه ختم قرآن.بعد هم با وصو میخوابند. هر ما هم 3روزخاص رو روزه میگرند که اون سه روز که حاج آقا هم خیلی توصیه کردند به اینکه اون 3روز در ماه رو روزه بگیریم، بخصوص جوونا، که نتیجه روزه 5شنبه اول و آخرماه بعلاوه 4شنبه وسط ماه میشه روزه کل ماه، و نتیجش میشه همون صوم الدهر یعنی روزه کل سال.
و یه نقلی کردند از آیت الله مصباح(حفظه الله) که ایشونمیگفتن مومن خوبه در مستحبات و مکروهات و انتخابشون هم خوش سلیقه باشه؛ مثلا وقتی هم نون خالی مکروهه و هم نون و پنیر، خب نون و پنیر رو بخور دیگه!

*****
تبریک میگم آقا مجتبی(مهدیار) رو به آقا مهدی حسینی!

*****
ما فعلا تهران ساکن شدیم. انشاالله به حکم "افضل الهجره ان تهجر ماکره الله" بشه افضل الهجره.

گویا فعلا هم خبری نیست از درس دانشگاه تا 3،4 ماه دیگه.

*****
به حکم "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ" حرفی نیست، که ایه 3 سوره صف خیلی خوفه!

-----------------------

پی نوشت:

* متشکر از توجهتون، ولی بحثها و تبادل نظراتی که با "یه دوست" دارید رو برا بنده نذارید. البته بنده دوست هستم، ولی نه "یه دوست". قربان شما!


* یک لینک:

فرهنگستان علوم اسلامی قم:
نقد کتاب "جریان‌شناسی فکری ایران معاصر" دکتر خسروپناه و دعوت به مناظره
چندی پیش، پژوهشی در معرفی و دسته‌بندی جریان‌های فکری معاصر منتشر شد. حجت‌الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتابی با عنوان "جریان‌شناسی فکری ایران معاصر" این جریان‌شناسی را منتشر کرده و به‌تازگی تلخیص ناقصی از آن به متن آموزشی دانشگاهی تبدیل شده که در طرح ضیافت اندیشه در دانشگاه های سراسر کشور نیز ارائه شد.
در واکنش به انتشار این متن، دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم که تحت مدیریت حجت‌الاسلام والمسلمین سید مهدی میرباقری اداره می‌شود،‌ نقدی با نظارت وی آماده کرده و به‌طور اختصاصی در اختیار رجانیوز قرار داده است.

اگر این "اللّهم عجّل لولیّک الفرج" نبود چه میگفتیم؟!

یا علی

 



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
یکشنبه 89 شهریور 14


موضوعش رو خودت انتخاب کن.................
برچسب ها: غربت نامه (13)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

داستانی که دارم نقل میکنم رو از حاج آقای معمارالمنتظرین در سخنرانی بعد از نماز ظهرشون در بیستمین روز از ماه رمضون نقل میکردندو داستان از این قراره:

روز ی یک نفر در کربلا همراه مقدار زیادی طلا و جواهر میرسند خدمت میرزای شیرازی (میرزای دوم) در کربلا و به ایشون میگند که این طلا و جواهرات رو هر جایی که میدونید درسته خرج کنید. میرزای دوم داستان رو از این بنده خدا جویا میشند. اون مرد هم شروع میکنه به توضیح دادن و این جوری میگه:

من یه مسلمون بودم که برای تحصیل به روسیه سفر کردم. در اونجا چشمم به یه دختر مسیحی خورد و عاشق اون دختر شدم. بعد از مدتی خواستگاری اون دختر رفتم. خونواده اون دختر به من گفتند که اگر میخوام با دخترشون ازدواج کنم باید مسیحی بشم. من هم در ابتدا گفتم نه و بی خیال دختر شدم. اما همینجور علاقه من به دختر زیاد و زیادتر میشد. تا اینکه تصمیم گرفتم برم و در ظاهر بگم که مسیحی شدم ولی باطنا مسلمون بمونم. خلاصه رفتم و با اون دختر ازدواج کردم. اما همینطور یکی یکی اسلام داشت یادم میرفت. کم کم نماز رو ترک کردم. روزه گرفتن رو ترک کردم. خمس و ..... رو یادم رفت. اما هنوز یه چیز یادم مونده بود. اونم روز عاشورا بود. میدونستم که عاشورا چه زمانیه. وقتی روز عاشورا شد طاقت نیاوردم و رفتم تو یه اتاق و برا خودم شروع کردم به گریه کردن برا حسین (ع). کم کم صدام که بالاتر رفت خانومم فهمید و اومد تو اتاق و ازم پرسید چی شده که من این جور گریه میکنم. منم گفتم ما اون موقع که مسلمون بودیم یه نفر داشتیم به اسم حسین که تو این روز کشته بودنش و خونوادش رو به اسارت بردند. پرسید چرا و گفتم به خاطر اینکه نمیخواست زیر بار زور بره. دیدم یه دفعه شروع کرد به گریه کردن. ازش پرسیدم چرا گریه میکنی. گفت اسمش رو که شنیدم نمیدونم چرا این قدر بغضم گرفت و ناراحت شدم و گریم گرفت. ازم پرسید قبرش کجاست گفتم کربلا. گفت که باید حتما من رو ببری اونجا. خلاصه به طرف کربلا حرکت کردیم. اما مسیر طوری بود که باید از سیبری میگذشتیم و وسط راه خوانمم سینه پهلو کرده و همون جا جان داد. آوردیمش خونه و من میخواستم یه سری جواهرات داشت که میخواست تو کربلا بده برا امام حسین رو از دستش در بیارم. اما خونوادش چون رسم داشتن افراد رو با جواهرات دفن کنند(که فکر کنم رسم مسیحیاست) اجازه این کار رو به من ندادند. خلاصه اون رو دفن کردیم و شب من تصمیم گرفتم که نبش قبر کنم و جواهرات رو از دست همسرم بیرون بیارم و ببرم برا امام حسین (ع). وقتی قبر رو شکافتم دیدم به جای همسرم یه مرد با چهره خشنی توی قبر بود. وحشت کردم و روی قبر رو پوشوندم و به سرعت اومدم تو خونه و خوابیدم. در عالم رویا همسرم رو خواب دیدم. اون به من گفت که نگران نباش. من رو وقتی توی قبر گذاشتید اومدن و گفتند که چون زائر امام حسین بودی میبریمت همون جا و جای یه نفر که توی کربلا مرده و قبرش زیر گنبد طلاست ولی از دوستدارای حسین (ع) نیست میبریم و اون رو میاریم جای تو و الانم حالم خیلی خوبه. آدرس دقیق قبر رو هم به من داد. ما رفتیم و اون قبری که توی کربلا بود رو پیدا کردیم و نبش قبر کردیم و دیدیم همسرم توی همون قبره. من هم جواهراتش رو الان اوردم پیش شما که هرجا لازمه خرج کنید.

من هیچ نتیجه ای از این داستان نمیگیرم و هیچ توضیحی هم نمیدم. اگه لازم شد بعدا تو یه پست دیگه توضیحش میدم. هرکس که سوال لترون رو خونده که این داستان یه جورایی جواب همون سواله و اگر کسی هم نخونده که میتونه هرنتیجه ای بگیره!!!!!

فقط یه حرف کوچولو: خیلی خوب اربابی داریم. لنگش تو دنیا پیدا نمیشه..............

التماس دعای فراوان، مخصوصا برا شب 23 ماه رمضون که احتمال شب قدر بودنش هم بیشتره........................ ما رو یادتون نره......................................... یا حق



چهارشنبه 89 شهریور 10


چند شعر نذر مظلوم ترین امیر ...
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

(4)
چند شعر نذر مظلوم ترین امیر ...


1
این
دست اگر‌چه رو به بالا مانده‌ست
تنها کفی از غرور دریا مانده‌ست
یا
حضرت مرتضی علی شرمنده!
از شیعه فقط نام تو بر جا مانده‌ست

2
هرگاه
شکوفه می دهد پاییرم
یا اینکه چو برگ، بر زمین می ریزم
یک دست به
زانوی خودم میگیرم
با گفتن «یا علی» بپا می خیزم!

3
دست از
همه جز ولای او می‌شویم
تنها ره سرخ عشق را می‌پویم
هر گاه گره به
کار دل می‌افتد
صد مرتبه "یا علی مدد" می‌گویم

4
در خلوت کوچه
بی نشان می آمد
چون ماه به قصد آسمان می آمد
یک کوفه اسیر گامهایش
می شد
وقتی که امیر مومنان می آمد

5
 آهسته و ناگهانی از راه
رسید
آن صورت آسمانی از راه رسید
همبازی کودکان بی‌کس ـ مولاـ
با
کولة مهربانی از راه رسید

6
از نالة او ستاره و ماه گریست
یک
نخل دلش گرفت و آن‌گاه گریست
مولای غریب کوفه از راه رسید
آهسته و
دل‌شکسته در چاه گریست!

7
از چشمة عدل تا وضو می‌کردی
با حضرت
عشق گفتگو می‌کردی
افسوس ولی کسی نفهمید چرا
سر در نفس چاه فرو
می‌کردی

8
دنیای ستم "قطام" را می‌خواهد
 پیراهن ننگ و نام
را می‌خواهد
این کودک بی پناه یعنی کوفه
فریاد‌زنان، امام را
می‌خواهد!

9
چون کوفه که چهره‌ای پر از غم دارد
این سینه دلی
شکسته را کم دارد
در شهر علی (ع) یکی‌ست امّا انگار
هر کوچه هزار
"ابن ملجم" دارد

10
 در یک شب ناگزیر از پا افتاد
یک چهرة
بی‌نظیر از پا افتاد
در مسجد کوفه این صدا می‌پیچد:
مظلوم‌ترین
امیر از پا افتاد

11
آنان که به اندازه من خون جگرند
با کاسة‌
شیر، منتظر، پشت درند
مولای غریب کوفه! شد وقت نماز
برخیز و اذان
بگو، همه منتظرند.

http://saeedirad.blogfa.com


سه شنبه 89 شهریور 9


کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست.....................
برچسب ها: حمیدرضا برقعی (3)، | نظر بدهید

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد

شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست

واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می دانم

نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد

شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

.......................................................

 ادامه مطلب...

دوشنبه 89 شهریور 8


تو شبهای قدر از خدا چی بخوایم
برچسب ها: تذکر! (5)، | نظر بدهید

ماه رمضون هم به قول معروف افتاد توی سرازیری و دیگه داره کم کم ماه رحمت هم به انتها میرسه. سال گذشته وقتی شبهای قدر و بعدش هم ماه رمضون تموم شد تنها چیزی که از خدا میخواستم این بود که ماه رمضون سال آینده هم باشیم و سعی کنیم از اون ماه رمضون بیشترین استفاده رو بکنیم و سعی کنیم دیگه مثل امسال غفلت نکنیم. اما حالا که دوباره ماه رمضون داره تموم میشه انگار دوباره شده مثل سال قبل. اصلا نه! امسال دیگه دوست ندارم ماه رمضون تموم شه. دلم برا دعا ابوحمزه های گلزار شهدا تنگ میشه. دلم برا اومدن تو مجلسی که این همه عاشق خدا میان و با اشک چشماشون باخدا حرف میزنن تنگ میشه. اصلا دلم برا سحری خوردن و بیدار شدن برای سحری تنگ میشه. دلم برا نمازجماعت های هول هولی و سریع مسجد محلمون تنگ میشه. دلم برا افطار و دعای «اللهم لک صمت.......» تنگ میشه. دلم برا گرسنگیا و تشنگیای ماه رمضون، برا بیحالیهای عصرهای ماه رمضون. اصلا برا خود ماه رمضون تنگ میشه.

دوباره امسال غفلت کردم و نتونستم اونجوری که میخواستم از این ماه عزیز بهره ببرم. پس توی شبهای قدر از خدا دو چیز میخوام. البته دعا برای فرج آقا که جای خودش رو داره.

اول اینکه خدا توفیقم بده که بتونم از این روز و شبهای باقیمونده ماه رمضون بهترین بهترین بهره رو ببرم. دوم اینکه خدا به من عمر بده تا بتونم ماه رمضون سال آینده رو درک کنم و انشاءالله که بتونم از اون ماه رمضون بیشترین استفاده رو ببرم.

بچه ها توی این شبای قدر ما رو خیلی دعا کنید که «...... من جامانده بسی محتاجم..............»



یکشنبه 89 شهریور 7


ولادت آقا مبارک.............
برچسب ها: غربت نامه (13)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه/حرم برای تو شه کرم میسازه

آخر برات یه گنبد طلا میسازیم/شبیه گنبد امام رضا میسازیم

به کوری عایشه و دشمن حیدر/ بقیع تو آباد میشه گل پیمبر

سر مزارت ضریح طلا میسازیم/ مثل ضریح شش گوشه بهشت میسازیم

آخر یه روز ضریحتو بغل میگیرم/ حسن حسن میگم پای ضریح میمیرم

پنجره فولاد میسازیم حاجت بگیریم/ دخیل میبندیم بدونی برتو اسیریم

سقاخونه بناکنیم باشور و احساس/ سر قبر ام البنین مادر عباس

آقام میاد و میگیره تقاس زهرا/ آباد میشه مدینه با قدوم مولا

ولادت باسعادت کریم اهل بیت، سبط رسول گرامی اسلام مبارک باد. انشاءالله که باشیم اون روزی که بقیع، که به دست شیعیان خراب گردید، دوباره بازسازی شود. انشاءالله باشیم اون روزی که سر مزار مادرمون فاطمه‌ی زهرا (س) بشینیم و آقامون برامون روضه بخونند و ما گریه کنیم. انشاءالله باشیم و ظهور حضرت حجت روحی فداه رو ببینیم.

اللهم عجل لولیک الفرج



چهارشنبه 89 شهریور 3


وقتی تبلیغ خوب میبینی! (چیزی که پگاه از شما میخواهد، یک التماس
برچسب ها: رمضان (3)، تبلیغات ایرانی (2)، | نظر بدهید

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر والعصر عج

وقتی تبلیغ خوب میبینی!
(چیزی که  پگاه از شما میخواهد، یک التماس دعا!)

وقتی تبلیغ خوب میبینی در این مکعب مستطیل (به لطف خدا، برای ما هنوز به یک فقط مستطیل سقوط نکرده است) ذوق میکنی دیگر؛ مگر سالی چند بار پیش میآید؟!
تبلیغ پگاه را در رمضان المبارک حتما ببینید. وقتی دیدمش جدا یاد خدا افتادم، نه یاد شکم! و قس...
هرچند آن هم تبلیغ است و احتمالا با قصد سود بیشتر(دنیا)! ولی حتی اگر از دستشان دررفته باشد، ارزشش داشت که در دلم چندین بار به پگاه آفرین بگویم.
جالبتر از همه جمله آخرش بود با این مضمون که: چیزی که  پگاه از شما میخواهد، یک التماس دعا!

اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج

التماس دعا
یا علی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
چهارشنبه 89 شهریور 3


در شرح دعای روز 14رمضان المبارک از آیت الله مجتهدی تهرانی(رجمه ا
برچسب ها: رمضان (3)، شرح دعا (1)، مرحوم استاد مجتهدی تهرانی (1)، | نظر بدهید

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

جمله ای در شرح دعا- روز چهاردهم رمضان المبارک
آیت الله مجتهدی تهرانی(رجمه الله علیه)

اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ
و اقِلْنی فیهِ من الخَطایا و الهَفَواتِ
و لا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا و الآفاتِ
یِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.

خدایا مرا در این ماه به لغزش‌ها مؤاخذه نفرما
و از خطاها و بیهودگی‌هایم درگذر
و مرا نشانه تیر بلاها و آفات قرار مده،
به عزّتت اى عزّت دهنده مسلمانان.

تو با خدای خود انداز، کار دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدّعی، خدا بکند

اللهم عجّل لولیک الفرج

التماس دعا
یاعلی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
چهارشنبه 89 شهریور 3


اشکو الیک................
برچسب ها: غربت نامه (13)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

به نام خدا

به ایام البیض ماه رسیدیم و نوای «اجرنا من النار یا مجیر» و این نشون میده که ماه رمضان، ماه رحمت و مغفرت هم به نیمه رسید و تا چشم به هم بزنیم این 15 شب و روز باقیمونده هم تموم میشه و فقط میمونه حسرت و آه و یه عالمه نقشه برای ماه رمضون سال بعد (البته اگه تا اون موقع اجل مهلتمون بده) سال بعدم  دوباره مثل امسال همینطور میشه و از دستمون میره.

این رو برا یادآوری نوشتم. اما قصد دارم که غربت نامه ایندفعه من کمی متفاوت از دفعات قبل باشه. این دفعه نمیخوام برا غریبی آقا بنویسم، نمیخوام برا غریبی خدا بنویسم، حتی نمیخوام برا غریبی ماه رمضون بنویسم. میخوام برا غریبی خودم بنویسم اونم خیلی کوتاه.........

میدونی چیه رفیق، این دفعه میخوام برخلاف همه مطلبا و کامنتایی که نوشتم از خدا شکایت کنم. میخوام از خدا پیش خودش شکایت کنم خدایا «اشکو الیک» این دفعه دیگه نه «من نفسی» ایندفعه «منک»..........

خدایا از دستت شاکیم. اما چون غیر تو کسی رو ندارم باید بیام شکایتم رو به خودت بکنم. خدایا از دستت شاکیم به خاطر اینهمه نعمتی که به من دادی....... آره ایندفعه نمیخوام برا نعماتت ازت تشکر کنم . میخوام برا نعماتت از شکایت کنم. چرا؟ برا اینکه تو اینهمه نعمت رو به من دادی اما ظرفیتش رو ندادی و به همین دلیل نمیتونم و هیچ تلاشی هم نمیکنم که شکرشون رو به جا بیارم. چون یادم ندادی چگونه از اینهمه نعمت برا آماده کردن زمینه ظهور آخرین قطعه از نور پاکت در زمین استفاده کنم. چون این نعمتهایی که در دست من هستند خاری شدند در چشم مولایم. چشمم دادی که راه رو ببینم و برم اما با این چشم فقط باعث رنجش خاطر شدم. زبونم دادی که بیام در خونت و التماست کنم و باهات حرف بزنم و تقاضای بخششکنم. اما  این کار رو که انجام نمیدهم هیچ با این زبان چقدر مولای خدوم رو اذیت کردم. دست بهم دادی که با اون گره از کار بندگانت باز کنم اما کارش شده گره انداختن تو زندگی این و اون..............

خلاصه نمیخوام طولانیش کنم. این دفعه نمیخوام دعا کنم نعمتهات رو برای من زیاد کن. میخوام برعکسش رو دعا کنم. خدایا یا ظرفیت داشتن این نعمتها رو به من بده یا این نعمتها رو هم ازم بگیر. میدونم یادت هست فقط میخوام یاد خودم بیارم که بزرگترین نعمتی که به ما دادی (طبق گفته خودت) حیاته. پس دعای من شامل حال این نعمت هم میشه......................

ولی خدا یه دعای کوچک و خیلی بزرگ دیگه هم میکنم. هرنعمتی رو که ازم میگیری بگیر، ولی نعمت گریه برا اربابمون حسین(ع) و غریبی مادرشون فاطمه(س) رو ازم نگیر. انشاءالله...................



سه شنبه 89 شهریور 2


عاشقانه.............
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

ای خدا !

اگر که طوفان فتنه ، فرو فرستاده توست تا علفهای هرز سرگشتگی را از خاک وجودمان بکند و غبار شرک را از کنام اتکایمان بپراکند ،

اینک ، این جان ما و هجمه طوفان شما.

................................................................

خدایا !

ما فقط تو را می خواهیم ، بی هیچ کم و بیش .

بی هیچ کم .چون کمتر از تو هیچ نیست که اقناعمان کند .

بی هیچ بیش .چون ، بیش از تو چیست ؟ هیچ نیست.

تو ما را کفایتی !

که خود فرموده ای : ألیس الله بکاف عبده

آیا خدا برای بنده اش کافی نیست !؟



دوشنبه 89 شهریور 1


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

Design By : Ashoora.ir





پایگاه جامع عاشورا