- از تجمعات مردمی به عنوان پوششی برای کودتا استفاده شد. یعنی در واقع کودتای به تمام معنا بود. (حمایت ارتش از مخالفان مرسی، درگیری با مدافعان مرسی، دستگیری سران اخوان المسلمین، اعلام عدم کفایت دییس جمهور و انحلال دولت قانونی و...)
- دست آمریکا و رژیم صهیونیستی در این قضایا به صورت واضحی دیده می شد.
- اشتباهات مرسی و عدم توجه به مطالبات مردمی، در دامن زدن به این قضایا بی تاثیر نبود.
- کرنش ها و تعظیم ها و کمک خواستن های جناب مرسی در برابر غرب و عدم پیشبرد قاطعانه ی انقلاب، قطعا تاثیرگذار بوده در این نتیجه.
نتیجه:
- یک انقلاب اسلامی نیاز به یک رهبر اسلامی دارد که مصر ندارد. باید یک عالم نترس و غیر عافیت طلبی مثل امام خمینی رحمه الله علیه میبود که نبود.
تحلیل آینده:
اگر شرایط به همین منوال پیش بره دو حالت ممکنه اتفاق بیفته:
1- کوتاه اومدن اخوان المسلمین و افتادن کشور مصر به دست نظامیان (کمااینکه در پنجاه سال اخیر هم همین اتفاق افتاده). با این نوع نگاه خیلی هم بی ربط نیست که بگیم کل این حرکات و انقلاب مصر یه بازی بوده برای تخلیه هیجانات و اعتراضات مردمی. و اینکه دوباره و در زمان کوتاهی کشور به طور کامل بیفته دست نظامی ها. البته اگه بخوایم منصف باشیم، این ادعا بی ربط و نادرسته. آمریکایی ها و غرب واقعا از تحولات مصر عقب مونده بودن و بی لیاقتی اخوانی ها و فرصت سوزی اون ها، باعث شد تا غرب مجدد فرصت برنامه ریزی پیدا بکنه برای به دست گرفتن و کنترل اوضاع.
2- کوتاه نیومدن اخوانی ها. کشته شدن تعداد زیادی از آدم ها. شروع یک جنگ بلند مدت داخلی. و البته باز هم باقی موندن ارتش مصر در حکومت نظامی ها.
و این یعنی در هر دو حالت برادران اخوانی خراب کردن رفت.
البته کارهای خوبی رو هم شروع کرده بودن. اما این وادادگی در مقابل غرب کارها رو خراب کرد.
در جریان حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی ایشان را به آتش افکندند دو حیوان مشغول به کار شدند، یکی زنبور عسل بود و دیگری مارمولک. زنبور عسل به محض دیدن افروخته شدن آتش تندتند می رفت و در دهان خود آب می کرد و بر روی آتش می ریخت. در روایت آمده جناب جبرئیل از او پرسید: «می دانی که آتش عظیمی بر پا شده است. تو چگونه می خواهی با این دهان کوچکت آن را خاموش کنی؟». زنبور گفت:«من بنای خاموش کردن آتش را ندارم. من فقط به وظیفه ام عمل می کنم و به مقدار حجم دهانم آب می برم و بر روی آتش می ریزم. دیگر کاری ندارم خدا آن را خاموش می کند یا نمی کند».
در این جریان مارمولک هم دست به کار شده بود. او زمین را می کند و به زیر زمین می رفت و از زیر، آتش را فوت می کرد تا شعله ورتر شود. بعضی ها در اجتماع مارمولک صفت هستند. به جای اینکه خود را اصلاح کنند همیشه سعی دارند همانند آتش نهفته زیر خاکستر مشکلات دیگران را شعله ورتر سازند. اما بعضی دیگر همچون زنبور عسل هستند؛ علاوه بر اینکه عسل می دهند، همیشه به دنبال رفع مشکلات دیگرانند.
نتایج:
1-زنبور عسل بودن بهتر از مارمولک صفت بودن است.
2-ما مأمور به وظیفه هستیم و نه نتیجه. توکل را باید از زنبور آموخت.
3-برداشت آزاد...
برگرفته از کتاب «شرح مراتب طهارت» نوشته استاد صمدی آملی
الان که این مطلب رو می نویسم 32 ساله که از عمر انقلاب می گذره. 32 ساله که از اعتراض این مردم به نظام شاهنشاهی می گذره و انگار که این مطلب تو نهاد ایرانیان نهادینه شده که "بالای سر ایرانی جماعت باید زور باشه تا کار کنه". ما که نبودیم اما بزرگترهامون میگن اون موقع هم همینجوری بود. کاری نمیشد مگر موقعی که اعلا حضرت همایونی یا یکی از اطرافیان نزدیک به یه جایی تشریف ببرن.
دکتر دمت گرم که با مسئولین ما با زبون خودشون صحبت می کنی...
اینجا مازندرانه؛ شهر شلوغ. اینجا احمدی نژاد میاد بودجه برای احداث بیمارستان تصویب میکنه و مسئولین پولشو میزنن به جیب و جنس ارزون چینی میندازن تو بیمارستان. اینجا برج سازها با خیال راحت تو خیابون 4 متری برج تجاری می سازن بدون پارکینگ و با خیال راحت میرن شهرداری جریمه میدن. اینجا اعضای شورای شهرش خیلی حرفه ای هستن، الان تشریف بردن چین دوره ی شهرسازی ببینن؛ ظاهراً دیگه به سطحی رسیدن که دیگه اساتید دانشگاه های خودمونم جوابگوی اونا نیستن. اینجا مازندرانه و خیلی اتفاقا داره توش میفته.
خدا جون دمت گرم که حداقل جنگل و دریا دادی دلمون خوش باشه...
کی گفته سفر استانی دستاوردی نداره! فقط نیازه دکتر از شهرها رد بشه؛ اون موقع هست که خیابونا آسفالت میشه، جدول ها شسته و رنگ آمیزی میشه، گازرسانی و جاده کشی روستاها سرعت میگیره، ساعت اداری بعضی جاها بالاتر میره و... . اگه هیأت دولت هیچ کار هم نکنه، با رد شدنش کلی کار کرده. خدا همه ی خادمین نظام رو حفظ کنه. آمین
دوستان! بیاید از همین الان تمرین کنیم مسئولیتمون رو خوب انجام بدیم. برای پیشبرد سریع انقلاب باید تا میشه نیروی سالم تربیت کرد. فافهم
خواهش از دکتر احمدی نژاد:
لطفاً اگه وقت دارید هر دو هفته یکبار با هلی کپتر (ببخشید بالگرد) یه دور تو ایران بزنید.
همانطور که قبلاً خوانده اید و یا احیاناً شنیده اید، حضرت ابراهیم (ع) به فرمان خدا چهار پرنده (خروس، طاووس، اردک و کرکس) را ذبح کرد و کوبید و با هم آمیخت و بر روی چهار کوه قرار داد. به اذن خدا هر کدامشان را که صدا زد، دوباره به شکل اول زنده شدند. در نگاه اول زنده کردن این چهار پرنده، اثباتی بر توانایی خداوند در زنده کردن مجدد هر موجودی است. اما شاید اگر کمی دقیق تر شویم بتوانیم درس های دیگری نیز از این داستان بگیریم. بطور مثال یکی از سؤالاتی که ممکن است پیش بیاید این است که چرا این چهار پرنده انتخاب شده اند؟
از آنجایی که هیچ یک از کارهای خدا بی حکمت نیست، احیاناً در این موضوع نیز سرّی نهفته است. بزرگان ما یکی از دلایل این انتخاب را ذبح کردن نمادین چهار رذیله در انسان عنوان کرده اند که شاخصه و ویژگی برجسته ی این چهار پرنده است. صفت بارز خروس، شهوترانی و خصوصیت غالب بر طاووس، میل به زر و زیور و زیبایی و تجملات دنیایی و کبر و غرور است. صفاتی چون لجن خواری و مرده خواری نیز به ترتیب در اردک و کرکس نمود بیشتری دارد. کاملاً واضح است که هریک از این صفات در انسان، مانع رسیدن او به کمالات لایق انسانی می شود.
اما باز هم عجله نکنید...
درست است که خصوصیت بارز خروس شهوترانی است. اما تصدیق می فرمایید که خروس یک خصلت بسیار خوب و عالی دارد (که البته به اذعان قرآن کریم همه موجودات از این خصلت بهرمندند). حتماً برایتان اتفاق افتاده که سحر با صدای خروس برای نماز بیدار شده باشید. آری! خروس به مثابه ی مؤذن درگاه الهی نیز هست و با تأمل در این جمله می توان به حقایق زیادی دست یافت.
ما را چه شده است که یک حیوان شب را به مناجات با خدای خود می پردازد و ما در خواب و غفلت به سر می بریم. ما را چه شده است که یک حیوان نه تنها خود، بلکه سایر موجودات ( از جمله انسان) را با ندای «ارجعی الی ربک» به سوی معبودش می خواند و ما...
بوش رییس جمهور اسبق امریکا بعد از ماجرای خودساخته 11 سپتامبر، اعلام کرد که جنگ صلیبی دیگری در حال اتفاق است و امریکا را به عنوان نماد جبهه مسیحیان معرفی کرد. جنگی صلیبی که نتیجه اش اشغال دو کشور مسلمان عراق و افغانستان بود. ولی این روزها کشیشی افراطی در امریکا اعلام کرده است که می خواهد در سالگرد حادثه 11 سپتامبر، قرآن، کتاب آسمانی مسلمان ها را آتش بزند! ولی این بار دولت امریکا این اقدام را محکوم می کند!
مسلماً نه جمهوری خواهان به فکر حرمت قرآن بوده اند و نه دموکراتها! تاریخ ثابت کرده است که دموکرات ها دغلبازتر و کیاستر بوده اند. ساده انگاری است که فکر کنیم این کشیش متعصب خود تصمیم بر این کار گرفته است که اگر این چنین بود، هیچ وقت این چنین در جهان مانور رسانه ای بر آن نمی شد! دولت حاکمه امریکا دیگر به مانند بوش خود را یک طرف جنگ صلیبی نمی داند بلکه خود را به عنوان نماد عقلانیت و الگوی جامعه مدنی می داند و برای همین است که هیلاری کلینتون در افطاری وزارت خارجه ایالات متحده می گوید: «ما انتظار داریم که آمریکاییهای بیشتری مقابل این طرح بایستند و اعلام کنند که این اقدام مغایر با ارزشهای آمریکا است. این اقدام بالقوه سوزاندن قرآن، در تضاد با ارزشهای ما و پیدایش جامعه مدنی در آمریکا است».
اما در جهان چه اتفاقی در حال وقوع است. به این وقایع دقت کنید: ممنوعیت ساخت گلدسته مساجد در سوییس، ممنوعیت حجاب در فرانسه برای زنان مسلمان، چاپ کاریکاتور های توهین آمیز نسبت به ساحت پیامبر اکرم در دانمارک و کشورهار اروپایی، تقدیر مرکل از کاریکاتوریست توهین کننده به پیامبر(ص)، ساخت سالانه ده ها فیلم سینمایی و مستند علیه مسلمانان در کشورهای غربی همچون فیلم فتنه!
همهی این اتفاقات پیام آور این خبر است که جهان غرب، اسلام را جدی ترین دشمن خود می داند و اسلام روز به روز در حال گسترش است.
امروز لیبرال دموکراسی، خود در جهت نفی خود قدم بر می دارد. کسانی که دم از آزادی اندیشه می زنند، به جای مقابله فکری، درخواست به آتش کشیدن منبع اندیشه دینی مسلمانان؛ قرآن کریم را می کنند. در روایت آمده است که معصوم فرمود "الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقا"؛ این اقدام احمقانه کشیش افراطی بار دیگر موقعیتی بی نظیر را برای امت اسلام به ارمغان خواهد آورد. همان طور که بعد از حادثه 11 سپتامبر و با وجود تخریب های فراوان رسانه ای بر علیه مسلمانان فروش کتب دینی مسلمانان افزایش پیدا کرد، این بار هم همین اتفاق تکرار خواهد شد. چرا که کسانی دم از سوزاندن می زنند که کشور خود را مهد ازادی اندیشه می دانند. طراحان این نقشه پلید فرصتی را فراهم کرده اند که همچون ماجرای غزه و چاپ تصاویر توهین آمیز نسبت به حضرت رسول(ص) امت واحده اسلامی بار دیگر تفرقه ها را کنار بگذارد و در مقابل دشمنان یکی شوند.
صداقت دموکراسی غربی در جنگ 22 روزه غزه به زیر سئوال رفته است. آزادی بیانشان فقط در حوزه ای است،که بتوانند به اسلام توهین کنند ولی اگر کسی وارد محدوده قرمز آنها شود مهر مجرم بر پیشانیش می زنند، مانند ده ها دانشمندی که به خاطر نفی هولوکاست تحت فشار قرار گرفته اند.
این همه فشار به جمهوری اسلامی هم فقط به خاطر ماهیت انقلاب اسلامی است که حاضر نیست با جهان لیبرال دموکراسی سازش کند و گرنه کم کشور سلطنتی مسلمان اطراف ایران وجود ندارد که رابطه غرب و در راس آن ایالات متحده با آنها حسنه است.
آنها با انقلاب اسلامی مشکل دارند چرا که می دانند مخاطب آن، دولت ها و سران کشورهای اسلامی نیست، بلکه مخاطب خود را در درجه اول امت واحده اسلامی و در مرحله دوم تمامی ملت های آزاده جهان قرار داده است و این برای مکتبی که اصالت خود را بر فرد گرایی و منفعت گرایی شخصی قرار داده است خطری جدی است.
آنچه در جریان ادعای قرآن سوزی پیش بیاید، یعنی چه این کشیش دیوانه اقدام خود را عملی کند چه نکند، پیروزی همین اکنون هم نصیب امت اسلامی است چرا که اقدام وی و جریان رسانه ای پشت سرش در حرکتی منفعلانه چنین اقدامی کرده اند و اگر چنین جسارتی بکند فرصتی دیگر برای نزدیک شدن امت اسلامی فراهم کرده است؛ ولی مسلمانان باید هوشیار باشند و فریب اقدامات ظاهر بینانه دولتمردان امریکا را نخورند که اگر واقعا به فکر مسلمانان هستند جلوی فیلمهای اسلام ستیزانه هالیود را بگیرند.
… آری، ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته. ممد نبودی ببینی شهر که آزاد گشته هیچ، فضای سایبر هم آزاد گشته. ممد نبودی ببینی ???? ماهواره جاسوسی دشمن حریف این ماه پاره ما نشد. ممد نبودی ببینی که شیخ حتی از آرای باطله هم شکست خورد. ممد نبودی ببینی خاتمی رفت با جرج سوروس مذاکره کرد و مهندس شد عامل کودتا علیه خون سرخ تو اما آمریکا هیچ غلطی نتوانست بکند. ممد نبودی ببینی دو دست بریده عباس را که از آستین خامنه ای بیرون آمد. ممد نبودی ببینی در شب سوم خرداد ستاره های حضرت ماه حماسه آفریدند. ممد نبودی ببینی این پلاکارد را “قطعه ??، جمعیت عشق میلیون نفر”. ممد نبودی ببینی که عوض شد نام خانوادگی پسر نوح و عوضی از آب درآمد آقازاده فراری. ممد نبودی ببینی در این ? ماه ما چقدر آه کشیدیم. ممد نبودی ببینی آشوب عاشورا را اما این مهم نیست، نبودی ببینی که با بیرق عباس چه حماسه ای که در “? دی” نیافردیم. ممد نبودی ببینی که نسل من ساندیس نظام را خورد و نی اش را فرو کرد در چشم دشمن اما خواص بی بصیرت چشم درد گرفتند. ممد نبودی ببینی و الا یک دل سیر می خندیدی به “شما که عرض کنم من کلا چقدر وقت دارم”. ممد نبودی ببینی جنگ ما را در مرز نامرئی. نبودی ببینی ما اهل موسسه تنظیم نبودیم، امام تنها بماند. ممد نبودی ببینی ما اهل گوگل نبودیم خامنه ای. دات. آی. آر تنها بماند.
***
نه، ممد بود و اینهمه را دید. ممد زنده بود. ممد زنده است. من و شاعر و شما همگی اشتباه کردیم. “ممد جهان آرا” زنده است. مرده “ممد تمدن” است. مرده واقعی شیخ است که می ترسد تعرض کند به او مرده شور در غسالخانه. نه ممد! تو بودی دیدی که ما ستاره ها، پاره تن ماه بودیم. بیا ممد. بس است دیگر غیبت. رجعت کن. ما می خواهیم با تو ممد، بگردیم دور ماه و پیدا کنیم خورشید را. ممد! تو با آفتاب خواهی آمد و طلوع خواهی کرد دوباره بر “قطعه ??″. راستی ممد! سلام مرا و این خیل دوستانم را به بابا اکبر برسان. خوب جوهری ساخت از خونش در قلم من. ممد! این جمله که می نویسم قطره ای از خون سرخ بابا اکبر است: “اینجا قطعه ای از بهشت است، نه با قلم که با خون باید نوشت”. فقط به عشق بچه بسیجی های بیشمار باید نوشت که غرقه در خون است ما را سرنوشت.