سفارش تبلیغ
صبا ویژن



گزارش این روزهایم... اسفند 1389
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

  1. سلام علیکم؛
  2. 5 ماه... و 2 اردوی آینده از آن ماست و...
  3. اول اردیبهشت به لطف خدای عزیز عازم خدمت مقدسم. خدا به خیر کند؛ هم بنده را و هم خدمت را... آمین!
  4. سال همت مضاع و کار مضاعف بود. (شاید هم برعکس!!) به هر صورت حالا شاید بد نباشد ببینیم چقدر کارمان را مضاعف کردیم؟! چقدر کارمان کار بوده؟؟! چقدر همت مان مضاعف شده؟؟؟! این ها همه اش برای تشخیص وضع لازم است دیگر...
  5. مرداد ماه بود که از سفر عمره برگشتم... این روزها خیلی از دوستان تماس می گیرند و حلالیت می طلبند. یاد یادگار مانده های عمره می افتم... می گویند در حرم شیطان راه ندارد. آنجا بهتر می فهمی که تو چقدر نیاز به شیطان نداری! چقدر وجود شیطانی خودت کاراست... یافتن هم رهان و لااقل تحکیم چند دوستی خوب...؛ و - با آنکه به زیارت سرزمین کربلا نرفته ام- فهم بهتر آنکه کربلا جای دیگریست...
  6. بحث ادامه تحصیل که آی تی پیام نور ثبت نام کردم و آخر اردیبهشت امتحان است. اما سر و گوشم دارد بیشتر حول حوزه علمیه می جنبد و ... فعلاً که سربازیم.
  7. جلسات استاد رهدار همچنان پابرجاست. کم و بیش 10 جلسه ای شده است و چقدر هم من استفاده کردم! نه اینکه جلسه خوب نبود... تمرین من کم بود.
  8. تمرکزم بیشتر دارد می رود بسمت ورزش؛ بلکه سستی ام کمتر شود و محکم و تندتر شوم.

آقا خیلی وقته اومده اما من هنوز نیومدم... بیاید بیایم؛ هر چه زودتر و محکمتر

یا علی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
یکشنبه 89 اسفند 15


وظیفه ما در خیمه فرماندهی
| نظر بدهید


بسم الله قاصم الجبارین*

  • 1- حاج اصغر طاهرزاده می‌فرمودند(نقل مضمون): همه این اتفاقات (در راه یاری دین خدا) خواهد افتاد و همه کارها انجام خواهد شد و هیچ کاری بر زمین نمی‌ماند؛ مهم آن است که افتخار انجام این کارها و از زمین برداشتن این بارها، (در دفتر شاهدان الهی) به نام ما ثبت شود.

  • 2- به نظر می‌رسد که قیا‌م‌های مردم منطقه با همه اختلاف سطحی که با یکدیگر دارند یک وجه اشتراک و یک تفاوت اساسی با یکدیگر و با انقلاب اسلامی ایران دارند:

    اشتراک در اسلام‌خواهی و ظلم‌ستیزی (بالاخص اسرائیل‌ستیزی) و در یک کلمه نفی وضعیت موجود
    و تفاوت در تعیین آینده مد نظر و افق پیشِ رو

  • 3- «... در دنیا یک جنگ عظیم و یک چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ اراده‏ها و عزم‏ها و سیاست‏ها و تدبیرهاست. ایران در کجاى این جنگ است؟ ایران در جبهه‏اى از این جنگ در مرکز فرماندهى قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل مى‏دهند. ... اتاق فرماندهى این طرف این جبهه، ایران است: ایران حزب‏اللّهىِ پُر از عزم و همت، اما با دست خالى؛ ... دست این طرف - از لحاظ عُده‏ى ظاهرى و پشتیبانیهاى ظاهرى؛ یعنى پول و سلاح و اینها - خالى است؛ اما در عین حال دنیا وقتى نگاه مى‏کند، این دو کفه را برابر، و در یک جاهائى کفه‏ى همین نیروى حزب‏اللّهى را سنگینتر مى‏بیند.

    چرا سنگینتر مى‏بیند؟ مگر ما چه داریم؟ ... در بین این ملت که سطوح گوناگون و مختلفى دارند، روحیه‏ى جمع کثیرى این است که هرجا و هر زمان و هرطور که لازم باشد، سینه‏شان را سپر مى‏کنند و به وسط میدان مى‏آیند. این نقطه‏ى قوّت ماست... حالا شما- بسیج دانشجویى- در این خیمه‏ى فرماندهى در کجا قرار دارید؟ خودتان معین کنید و فکرش را بکنید؛

    البته با این محاسبه. دانشجوجماعت- بخصوص آن وقتى که انگیزه‏ى بسیجى و روح بسیجى بر او حاکم است - آن عنصر بى‌همتاست؛ بى همتاست. یعنى براى پیشبرد این حرکت عظیم، دیگر نمى‏توان روى او قیمت گذاشت.» (
    بیانات امام خامنه‌ای در دیدار اعضای بسیج دانشجویی سراسر کشور-31/2/1386)

  • 4- حالا در این اتفاقات عظیمی که در منطقه در حال رخ دادن است و هر کشوری که از دامن آمریکا (نظام سلطه و ستم) بیرون می‌آید به دامن ایران می‌افتد، جای ماهایی که در خیمه فرماندهی قرار داریم چیست؟

    به نظر حقیر می‌رسد که وظیفه ما پشتیبانی در دو سطح است: پشتیبانی فکری و عقیدتی، پشتیبانی رسانه‌ای.

    در سطح رسانه‌ای آنچه از دست ما برمی‌آید حضور در فیسبوک و توئیتر و کامنت‌گذاری در الجزیره و تولید پوستر و حتا کلیپ است. (صدا و سیمای ج.ا.ا را هم فعلا بی‌خیال؛ اگر به وظیفه‌اش عمل بکند یا نکند، در کوتاه مدت کاری از دست ما برای اصلاحش ساخته نیست)

    در سطح فکری و عقیدتی که به نظر حقیر عمق اثرش بیشتر است، راحتترین کار برش بخش‌هایی از سخنان حضرات امام خمینی و امام خامنه‌ای، در حدود 50 سال اخیر، ترجمه آنها و انتقال آنها به کشورهای منطقه برای توزیع در سطح عموم مردم منطقه است.

    البته برای انجام این آسانترین کار باید :

    بوم‌شناسی هر چند مختصری نسبت به کشورهای منطقه داشته باشیم. (ترکیب جمعیتی اعم از سن و دین و مذهب، گروه‌ها و احزاب تأثیرگذار، سطح و شیب تغییرات مطالبات مردم)

    ارتباط گرفتن با افراد بومی هر منطقه که می‌توانند در فضای مجازی و حتا در سطح خیابانهای کشورهای منطقه به توزیع گسترده مطالب ترجمه شده دست بزنند.

    و قبل از این‌ها، تهیه محتوای لازم که همان برش زدن سخنان و ترجمه آنها به دو زبان عربی و انگلیسی.


بیشترین تلاشم رو برای رعایت اختصار کردم؛ برای به نتیجه رساندن وظایف بالا راهکارهای عملی‌ای وجود دارد که ان‌شاءالله به زودی به آنها هم خواهم پرداخت. هرکی میتونه کمک کنه بهم
ایمیل بزنه: hadigm@gmail.com

*آقا هادی کاویانی



یکشنبه 89 اسفند 15


ماندند و رفتند؛ رفتند و ماندند
| نظر بدهید

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

ماندند و رفتند؛ رفتند و ماندند*

شهدا، ایستادند. آنان مردانه ماندند و پا پس نکشیدند تا آنکه پر کشیدند و از پیش ما رفتند. آری، آنان ماندند و رفتند.

اما برای شهیدی که بین شهادت و زنده ماندن مخیَّر شده بود، بسیار سخت بود که انتخاب کند بین «ماندن» و «رفتن»!! او با دیده  بصیرش آینده‌ی هر دو انتخاب را به روشنی می‌دید؛ می‌دید که پس از او و همه‌ی رفقایش، که لیاقت هم‌آغوشی با شاهدِ شهادت را یافته‌اند، مملکت به دست برخی ترسوهایی که در ایام دفاع، در سوراخ موشهایشان مشغول تحصیل علم!! بوده‌اند یا رفقای نیمه‌راهی که به هر دلیلی شایستگی شهادت را نیافته‌اند خواهد افتاد. او و رفقایش به نیکی می‌دیدند که در نبودنشان کسی نیست که از حدود و ثغور فرهنگی و فکری ممکلت و نسل‌های آینده دفاع کند.

و این‌چنین بود که آخرین امتحان هر شهیدی سخت‌ترین امتحانش بود؛ امتی را که سال‌های نوجوانی و جوانی‌ات را در زندان و تبعید و آوارگی و آتش و خون و گلوله سپری کردی تا از آن دفاع کنی، حال به که می‌سپاری؟!! پس از تو کیست که این امت را نگاه‌بانی کند و اوامرِ امامِ امت را پاسداری نماید؟! تو باید بمانی و در سال‌های صلح و آرامش از مرزهایِ فکریِ این تنها کشورِ شیعه‌ی دنیا حراست کنی و برای نسل‌های آینده از امام و شهیدانش و فداکاری‌هایشان بگویی تا این راه ادامه بیابد. حال تو بر سر دوراهی مانده‌ای: ماندن و جنگیدن در جبهه‌ی فکری و فرهنگیِ زمانِ صلح یا رفتن و رسیدن به لقاءالله؟؟!

او و رفقایی که رفتند، از این امتحان سربلند بیرون آمدند. آنان رفتند و ماندگار شدند آنگونه که به بیان استاد شهیدم، سید مرتضا آوینی «پندار ما این است که شهدا رفته‌اند و ما مانده‌ایم، حال آنکه شهدا مانده‌اند و تاریخ ما را با خود برده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟»

شهدا رفتند و پس از مدتی، که ماندگانِ دنیایی از پسِ کارزارِ فرهنگی بر نیامدند، باز هم نوبت این ذخایرِ عالمِ بقا بود که به عرصه بیایند و از دستاوردهایشان دفاع کنند.

آری، شهدا از امت اسلامی دفاع کردند و رفتند و ماندگار شدند تا همیشه از این امت حراست کنند.

*آقا هادی کاویانی این متن رو بعد از اردو جنوب امسال برام فرستادند که شرمندشون شدم بابت تأخیر. ان شاء الله حلال کنند. (سجاد)



یکشنبه 89 اسفند 15


شروع دوباره...
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بانام آنکه آفرید ما را تا فراموشش کنیم و....

متن زیر اولین متنی بود که توی این وبلاگ نوشتم. به نظرم رسید بعد از چندماه غیبت برای شروع دوباره نوشتن تو وبلاگ اولین متنم رو قرار بدم.

 

ثانیه ها و دقایق و ساعت ها و روزها و هفته ها و ماهها و فصلها و سالها گذشت و باز میگذرد. وقتی به زندگی خود می نگرم گاهی باخود میگویم کاش تمام میشد این همه بی شرمی و غفلت و بی معرفتی.....

به خدا اگر عاشق و منظر بودیم این زندگیمان نبود.... زندگی که باید تمامش وقف مولایمان باشد و حال آنکه وقف...... بماند.....

 

شاعری می گفت:

سخت است ولی مولا خوب است نمی آیی
دلتنگ توام، اما خوب است نمی آیی
یک کوفه جفا و غم ، یک شام پر از محنت
آیی تو ، شوی تنها، خوب است نمی آیی
یک جمعه فقط ندبه ، یک هفته فراموشی
بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی
یک نیمه شعبان را در ذکر تو می مانیم
فرداش روی از یاد، خوب است نمی آیی
لاف غم عشق تو ، ذکر همه مردم
بنگر به دل آنها ، خوب است نمی آیی
با این همه درد و غم میسوزی و میسازی
ای منتقم زهرا(س) خوب است نمی آیی

گاهی با خود میگویم نکند مانع ظهور ماها باشیم. آخر قرار است ظلم تمام عالم را فراگیرد و مولایمان بیاید...... پس آن ظلم ها که مانع ظهور نیست. بنابراین........

خدایا اگر موانع ظهور قابل هدایت نیستند ، موانع را از میان بردار...... آمین



جمعه 89 اسفند 13


التماس دعا..................
| نظر بدهید

سلام به دوستان عزیز.

بچه کمتر از سه هفته تا کنکور ارشد مونده و من و آقا صادق امسال کنکور داریم.

هم اکنون نیازمندی یاری سبزتان هستیم!!!

محتاج دعای دوستان خیلی خیلی هستیم.

دعا کنید هرچی صلاحمون بشه و خدا صلاحمون رو قبولی دانشگاه قرار بده!!!!

دعا فراموش نشه.



شنبه 89 بهمن 9


رسمی شدن دین در آلمان
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسمه تعالی
دوستان عزیزم سلام علیکم 
دوستی در آلمان زندگی میکند و لذا خواهش میکنم این ایمیل را جدی بگیرید و به هرکسی صلاح میدانید با حذف مقدمات ارسال بفرمائید .
با آرزوی توفیق و سلامتی شما : مشهد - علی اصغر تقوایی ابریشمی

در رسمی شدن دین اسلام در آلمان سهیم باشید

دین مبین اسلام هنوز در کشور آلمان به رسمیت شناخته نشده است. اخیرا یک مؤسسه دینی برای رسمی شدن دین اسلام در آلمان رفراندمی برگزار کرده و از کاربران اینترنتی خواسته که نظر خود را در این مورد بیان کنند.

متأسفانه به دلیل عدم توجه مسلمانان به این رفراندم، تا به این لحظه تعداد مخالفان رسمی شدن دین مبین اسلام و آنهایی که به گزینه “خیر” رأی داده اند، بیشتر از موافقان و آنانی است که به گزینه “بله” رأی داده اند.
از همین رو از تمام مسلمانان درخواست می کنیم با وارد شدن به لینک این سایت که در ذیل این خبر قرار دارد، در این رفراندوم شرکت کنند و برای رسمی شدن دین مبین اسلام در آلمان رأی بدهند.
گفتنی است گزینه “JA” به معنی “بله” است.لینک:
www.tagesschau.de/inland/wulffrede112.html
راهنمایی

سه گزینه وجود دارد که فقط یکی را می توانید با کلیک بر روی دکمه ی رادیویی (دایره) انتخاب کنید .

Ja = بله ( موافقت با رسمی شدن اسلام در آلمان )

Nein = نه ( مخالفت با رسمی شدن اسلام در آلمان )

Weiß nicht. / Ist mir egal. = نمی دانم / اهمیتی نمی دهم ( رأی ممتنع )

و در پایین دو کلید قرار دارد :

Zur Auswertung = مشاهده ی نتیجه نظر سنجی

Stimme abgeben = رأی دادن

دو دین مسیحیت و یهودیت قبلاً در آلمان رسمی اعلام شده است


جمعه 89 بهمن 1


اینجا ایران است
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

سایه ها را میبینی. سایه های شوم بدبختی بر آسمان کوفه و کوفیان سایه افکنده و دارد همه را همچون دجال با پای خود به درون جهنم میکشد. نمیدانم چه میشود این کوفیان مال پرست و سست ایمان را. دلیلش را حسین فاطمه روز عاشورا فریاد خواهند کشید. سکه های زر ابن زیاد و سفره های میهمانیش کار خود را کرد. بلی. ابن زیاد به معجزه طلا ایمان دارد، لیکن معجزه طلای حرام واقعا خانمان سوز است. آری قرار بود آهنگران به تعداد زیاد شمشیر بسازند. حال نیز دارند همین کار را میکنند. اما آن کار کجا و این کار کجا. به گمانم معجزه و پول و طلا (آن هم از نوع حرامش) همیشه تاریخ کارساز است و حلال مشکلات. لیکن اینجا ایران است، نه کوفه. اینجا دیگر علی تنها نخواهد ماند. اینجا دیگر سپاه اسلام خریدنی نیست. اینجا دیگر معجزه ایست به نام بصیرت و تقوا که پوزه هرگرگ صفتی را به خاک خواهد مالید. آری اینجا سرزمین امام زمان (عج) است. آری اینجا ایران است. اینجا اگر کسی به علم و علمدار امام حسین (ع) جسارت کند اصلا فرصت خندیدن و هلهله کردن نمی یابد. او را سر جایش مینشانند. اینجا حتی به کسی اجازه نمیدهند کسی به عکس ولی امرشان توهین کنند. آنان که به خیال خام خود منتظر سرنگونی نظام و جسارت به نائب برحق امام زمان (عج ) و اتمام حکومت اسلامی بودند، به سختی ادب شدند. اینجا حتی اگر کسی چند دوره رئیس مجلس باشد و رئیس جمهور و حتی رئیس مجمع..... و بخواهد مقابل رهبر این مملکت سر علم کند، بازهم با همین مردم طرف است. حتی اگر کسی نخست وزیر یک مملکت باشد و علیه نظام گامی بردارد، با چنان پاسخی مواجه میشود که مجبور میشود در لانه خود بخزد و گاهی به سبب اعلام زنده بودن، چند کلمه ای پشت سرهم کند و به اسم بیانیه چاپ کند. آری اینجا کسی با معارض و معاند و مخالف نظام شوخی ندارد. پیر و جوان و دختر و پسر هم ندارد، شکل و قیافه و حجاب هم ندارد. مردم هرچه باشند، پای انقلاب و نظام و رهبر و دین و امامانشان ایستاده اند و باید بدانند آن احمقها و کوتاه نظرانی که میخواهند سفره دین را از این کشور برچینند که اگر رهبر این مردم اجازه میداد، مردم همان اوایل سفره شان را جمع میکردند. پس به قول معروف: خدا روزیتان را جای دیگر حواله کند دمتان را روی دوشتان بگذارید و دست از سر این نظام و این مردم بردارید که دفعه بعد معلوم نیست این مردم حوصله وراجی هایتان را داشته باشند.

خداوندا. چقدر مهربانی و رحم دل و دوستدار بندگانت، خصوصا آنانکه و عاصی بوده اند و حال از عصیان خویش پشیمان . و چه مهربانند بندگان مخلَص تو. تا جایی که آنکه راه حسین فاطمه (ع) (همانکه تمام بالاییان و زمینیان به بالارسیده، او را دوست دارند، تاجایی که بیخبران در این راه گمان کفر میبرند) را بست و آب را بر یارانش حرام کرد، را لیاقت شهادت میدهی. آن هم چه شهادتی. در رکاب مولایمان حسین (ع). خدایا میشود ما هم لیافت توبه حر گونه بدهی و همچون حر آزادمان کنی از بند دنیا و دنیاییان.

خداوندا! در عجبم از کسی است که تمام مصیبتهای این ایام و ایام بعد از آن روی دوشش سنگینی میکند و کمرش را خم کرده و گیسوانش را سفید. بازهم شاکر است . به گمانم کوفیان گرگ صفت، کور بودند. هم دلشان کور بود و چشمانشان. آخر مگر میشود این همه مظلومیت را دید و حتی تحملش کرد. چه رسد به اینکه در رکاب عاملان این ظلم عظیم خادمی کرد. آری میشود. همین زمان را بنگر. چگونه افرادی که خود را خدمتگذار نظام میدانند و می نامند، چگونه با پای خود به درون چاه میروند و چگونه خود را به کوری و کری میزنند و شده اند عاملی برای یزیدان زمان کنونی. چگونه خود را در پای گرگ صفتان کنونی جهان خار و ذلیل کرده اند و دم تکان میدهند برای آنان تا بلکه لبخند رضایتی بر لبان آنان ببینند. وای بر احوالتان.



جمعه 89 دی 10


پادشهر: فقط برای درد دل ها و دل درد ها
برچسب ها: شعر (2)، میلاد عرفان‏پور (2)، دل درد (2)، تنهایی (2)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

فقط برای دل دردها و درد دل ها:

خود را که به خلوتی رساند خورشید
از داغ، دلش را بتکاند خورشید
گفتیم غروب کرده، اما انگار
رفته ست نماز شب بخواند خورشید

هر سال، دو یار را جدا کرد از هم
یاران دچار را جدا کرد از هم
سرمای زمستان و تب تابستان
پاییز و بهار را جدا کرد از هم

رود است علی، پاک و زلال است و روان
کوه است علی که استوار است و گران
من رود ندیده ام چنین پابرجا
من کوه ندیده ام چنین در جریان

حق دارد اگر ز خلق، دامن چیده ست
از داغ عزیزی ست، اگر خشکیده ست
بیهوده ترک نخورده لب های کویر
لب های حسین بن علی را دیده ست

چون بغضم و با شکست نسبت دارم
با هرچه خراب و مست نسبت دارم
من حسّ غریب رفتن از خویشتنم
با هر چمدان به دست، نسبت دارم

 احوال مرا ز رنگ رخسار بپرس
از چشم که خو کرده به تکرار بپرس
یک عمر تماشای جدایی سخت است
از پنجره های رو به دیوار بپرس

این رود که از جوش و خروشش سخن است
یک عمر نفهمید که دریا کفن است
ماییم که مشتاق صعودیم ای کوه!
تنها هنر رود، فرود آمدن است

از مهر نبرده ای نصیبی، ای شب!
داری به گلو بغض عجیبی، ای شب!
وقتی که تو می رسی، همه می خوابند
بدجور میان ما غریبی، ای شب!

رفتی و به جایی نرسیدیم ای عمر!
یک لحظه خوش نیافریدیم ای عمر!
ما بر لب جوی هم نشستیم ولی
هرگز گذر تو را ندیدیم ای عمر!

مهمان منی که مثل من تنهایی
همصحبت تنهایی آدمهایی
بشکن دل خسته را ولی آهسته
ای غم! به کسی نگفته ام اینجایی

شعر کرده - میلاد عرفان پور
مجموعه رباعی «پادشهر» در سایت خانه کتاب اِشا



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
دوشنبه 89 دی 6


تا مبارزه هست پای کار باشید !
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

با سلام خدمت همه دوستان

ان شا الله عزاداری هاتون قبول باشه.

خیلی دنبال مطلب در خور گشتم ولی چیزی پیدا نکردم تا تو سایت محراب اندیشه این عکس رو دیدم.

لذت ببرید.



جمعه 89 دی 3


خادمی هیئت؛ لوازم مورد نیاز
برچسب ها: سبک حیات (6)، هیئت (1)، هم طراز انقلاب اسلامی (1)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟


بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر والعصر عج

8. ...
7. چای، به مقدار کافی (قند هم بود، چه بهتر).
6. شعر و دمی برای ذکر گرفتن با هم راه، یا هم راه ها (موبایلی با امکان بالفعل برای پخش صوت های محمود کریمی، یا... هم جای کار دارد).
5. هم راه ی، برای کار خدمات و تدارکات.
4. نیابت.
3. وضو.
2. نیت.
اما 1. ...

1. ... و 8. ... اش با خودتان.

یا علی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
دوشنبه 89 آذر 29


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

Design By : Ashoora.ir





پایگاه جامع عاشورا