|
بسم رب الکعبه و رب المولود الکعبه
ما بچه هیئتی ها وقتی که محرم و صفر تموم میشه ، خیلی غصه اینو میخوریم که چرا تموم شد دوران عاشقی و شور و گریه و زجه و معرفت. مدام از دلتنگی های خودمون نسبت به محرم و صفر حرف میزنیم و خداییش هم و بینی و بین اللهی خیلی دلمون تنگ میشه اما.......
راستشو بخواهید خیلبی بیشتر از اونی که دلم برا محرم تنگ بشه، نمیدونم چرا و چه حسیه که دلم برا ماه رمضون خیلی تنگ میشه. اونقدر که واقعا وقتی به دهه آخر ماه رمضون میرسیم دیگه کم کم حالم گرفته میشه و ناراحت تموم شدن ماه رمضونم.....
از یه عالمی شنیدم اولین چیزی که وارد صحرای محشر میشه ماه مبارک رمضونه. حالا چطوری و به چه شکلی قراره مجسم بشه و جزئیاتشو نمیدونم.
اما بچه ها دوباره داره ماه رمضون میرسه. دوباره داری ایام خوش زندگی واقعی که -انصافا ماه رمضونه که فقط ماه زندگیه- داره میاد و حتی منی که دارم لاف اینو میام که دلتنگ ماه رمضونونم اصلا فکری برا آماده شدن برای میهمانی خدا ندارم. نمی دونم از ما آدمها غافل تر هم توی این دنیا پیدا میشه که غفلت میکنیم تا از دست بدیم و بعدش میزنیم تو سرمون که از دست دادیم و یه هفته ای تو فکریم که ایشالا سال بعد و .......... تو خود حدیث مفصل یخوان از این مجمل.....
بچه ها زندگیامون واقعا بچه بازی شده ها. همین فقط میریم، میایم، میخوابیم، میخوریم، یه وقتایی بیکارم که شدیم یه .......... . اما دنیا همین بچه بازی های ما رو خیلی جدی میگیره. جدی میگره و سفت میزنتمون زمین. بعضی وقتا هم طوری میزنه زمین که خودت نفهمی و چون نمی فهمی خوردی زمین، تلاشی هم برا بلند شدن نمیکنی و یهو میبینی آخر خط دنیایی و ........
بیاید یه کم حداقل بهش فکر کنیم. به این که کجای کاریم. با خومون داریم چیکار میکنیم. اصلا آیا واقعا این کاری که داریم میکنیم زندگیه یا مردگی و از این فرصت سه ماهه ای که هرسال دنیا به زندانیاش میده استفاده کنیم و یه تکونی به خومون بدیم و یه استراتژی بچینیم و یه تلاشی بکنیم.... خدارو چه دیدی شاید تونستیم از دست پاسبونای این زندان فرا کنیم. حد اقل تا نزدیکای ماه رمضون سال بعد...... انشاءالله