سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تنهاتر شدن؛ جدایی از بهانه ها
برچسب ها: رشد (1)، تنهایی (2)، نشانه (1)، بهانه (1)، | نظر بدهید


بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکرمولانا صاحب الأمر والعصر عج

بعد از مدت ها نشستن و تلاشی برای تنهاتر شدن نکردن، همه ی هست و نیستت، با نشانه ای، و به بهانه ای، بلندت می کند؛ و آن گاه، همان بهانه را هم از تو می گیرد؛ که تنهاتر شوی!
این گرفته شدن آن بهانه، می شود نشانه ای برای گام بعدی تنهاتر شدن؛ و عبور از آن، زمینه ساز بهانه بعدی برای بلند شدن.
و آن بهانه... فی امان الله، و نقطه.
سرِ خط...

...وقت بسم الله ی دوباره است...

---------------------
این نوشته پاره ایست از مجموعه یادداشت هایی پراکنده درباره رشد. و در این یادداشت ها، تنهاتر شدن سنجش و معیاریست برای رشد.

یا علی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
دوشنبه 89 آذر 29


شاید!!!!!
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

شایدم بی پر و زخمی، زیر آفتاب بمیرم

کی می دونه؟ شاید امسال برا ارباب بمیرم...

اللهم ارزقنا.....!!!!



جمعه 89 آذر 19


بلکه انسان شویم
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

**بسم الله الرحمن الرحیم* *

 

 بالهایم را بگشا

 

  برایتان دو نامه را آورده‌ام، به امید آنکه نفس عرشی حضرت علامه آیت الله طباطبایی که هنوز از این نوشته بر می‌خیزد بر دلمان بنشیند.ء

 

نامه اول، خواهش جوانی است 22 ساله که تمنای پریدن دارد و نامه دوم جواب علامه است تا بند از پای مرغِ جانِ وی بگشاید.ء

  

نامه جوان به علامه

 بسم الله الرحمن الرحیممحضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءاللهسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله، ...چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطی که زندگی می کنم، هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته‌اند و سبب آن شده‌اند که مرا از حرکت به سوی الله، و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و می‌دارند. درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و اِلّا دیگران ادعای نصحیت فراوان دارند.دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. همان گونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت. (مسموع است).باز هم خاطرنشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سؤال نمی شود. وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع می­توانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید. در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم.امضا    1355/10/23

 

جواب علامه به نامه جوان

بسم الله الرحمن الرحیمالسلام علیکمبرای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی برآورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. ان شاء الله موفق خواهید بود. والسلام علیکم.محمد حسین طباطبایی



جمعه 89 آذر 19


بدون عنوان..........
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم رب الحسین (ع)

میدونم این شعر تکراریه. ولی اینقدر قشنگه و من دوستش دارم که دلم نیومد این شعر رو نگذارم تو سایت. یه چیزهایی نوشته بودم که بگذارم رو سایت. باشه برا بعد. این شعر تقدیم به مولای بی کفنمون حسین (ع). انشاءالله ما رو تو محرم تو مراسم پرمعنا و پر فیض و انسان ساز و حافظ دینمون راه بدند:

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد/در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد/شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است /در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه ، خوب دلش را که غم گرفت /وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت/مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست/شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت /دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت

یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت /تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند /دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید /بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

او را چنان فنای خدا بی ریا کشید /حتی براش جای کفن بوریا کشید

در خون کشید قافیه ها را ، حروف را /از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت /بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت/خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود /اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن . . . /پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن . . .

خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن . . ./شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن . . .

در خلصه ای عمیق خودش بود و هیچکس /شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

حمیدرضا برقعی

 



جمعه 89 آذر 12


انسان های مارمولک صفت
برچسب ها: حضرت ابراهیم (ع)، زنبور عسل، مارمولک (1)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

انسان های مارمولک صفت

در جریان حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی ایشان را به آتش افکندند دو حیوان مشغول به کار شدند، یکی زنبور عسل بود و دیگری مارمولک. زنبور عسل به محض دیدن افروخته شدن آتش تندتند می رفت و در دهان خود آب می کرد و بر روی آتش می ریخت. در روایت آمده جناب جبرئیل از او پرسید: «می دانی که آتش عظیمی بر پا شده است. تو چگونه می خواهی با این دهان کوچکت آن را خاموش کنی؟». زنبور گفت:«من بنای خاموش کردن آتش را ندارم. من فقط به وظیفه ام عمل می کنم و به مقدار حجم دهانم آب می برم و بر روی آتش می ریزم. دیگر کاری ندارم خدا آن را خاموش می کند یا نمی کند».

در این جریان مارمولک هم دست به کار شده بود. او زمین را می کند و به زیر زمین می رفت و از زیر، آتش را فوت می کرد تا شعله ورتر شود. بعضی ها در اجتماع مارمولک صفت هستند. به جای اینکه خود را اصلاح کنند همیشه سعی دارند همانند آتش نهفته زیر خاکستر مشکلات دیگران را شعله ورتر سازند. اما بعضی دیگر همچون زنبور عسل هستند؛ علاوه بر اینکه عسل می دهند، همیشه به دنبال رفع مشکلات دیگرانند.

نتایج:

1-      زنبور عسل بودن بهتر از مارمولک صفت بودن است. 

2-      ما مأمور به وظیفه هستیم و نه نتیجه. توکل را باید از زنبور آموخت.

3-      برداشت آزاد...

برگرفته از کتاب «شرح مراتب طهارت» نوشته استاد صمدی آملی



از قلم : حسینی
پنج شنبه 89 آذر 11


احمدی نژاد آمد، خیابان ها آسفالت شد!
برچسب ها: سفر استانی (1)، احمدی نژاد (1)، مسئولین (1)، روستا (1)، برج سازی (1)، دوره شهرسازی (1)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

احمدی نژاد آمد، خیابان ها آسفالت شد!

الان که این مطلب رو می نویسم 32 ساله که از عمر انقلاب می گذره. 32 ساله که از اعتراض این مردم به نظام شاهنشاهی می گذره و انگار که این مطلب تو نهاد ایرانیان نهادینه شده که "بالای سر ایرانی جماعت باید زور باشه تا کار کنه". ما که نبودیم اما بزرگترهامون میگن اون موقع هم همینجوری بود. کاری نمیشد مگر موقعی که اعلا حضرت همایونی یا یکی از اطرافیان نزدیک به یه جایی تشریف ببرن.

دکتر دمت گرم که با مسئولین ما با زبون خودشون صحبت می کنی...

اینجا مازندرانه؛ شهر شلوغ. اینجا احمدی نژاد میاد بودجه برای احداث بیمارستان تصویب میکنه و مسئولین پولشو میزنن به جیب و جنس ارزون چینی میندازن تو بیمارستان. اینجا برج سازها با خیال راحت تو خیابون 4 متری برج تجاری می سازن بدون پارکینگ و با خیال راحت میرن شهرداری جریمه میدن. اینجا اعضای شورای شهرش خیلی حرفه ای هستن، الان تشریف بردن چین دوره ی شهرسازی ببینن؛ ظاهراً دیگه به سطحی رسیدن که دیگه اساتید دانشگاه های خودمونم جوابگوی اونا نیستن. اینجا مازندرانه و خیلی اتفاقا داره توش میفته.

خدا جون دمت گرم که حداقل جنگل و دریا دادی دلمون خوش باشه...

کی گفته سفر استانی دستاوردی نداره! فقط نیازه دکتر از شهرها رد بشه؛ اون موقع هست که خیابونا آسفالت میشه، جدول ها شسته و رنگ آمیزی میشه، گازرسانی و جاده کشی روستاها سرعت میگیره، ساعت اداری بعضی جاها بالاتر میره و... . اگه هیأت دولت هیچ کار هم نکنه، با رد شدنش کلی کار کرده. خدا همه ی خادمین نظام رو حفظ کنه. آمین

دوستان! بیاید از همین الان تمرین کنیم مسئولیتمون رو خوب انجام بدیم. برای پیشبرد سریع انقلاب باید تا میشه نیروی سالم تربیت کرد. فافهم

 

خواهش از دکتر احمدی نژاد:

لطفاً اگه وقت دارید هر دو هفته یکبار با هلی کپتر (ببخشید بالگرد) یه دور تو ایران بزنید.

 



از قلم : حسینی
چهارشنبه 89 آذر 10


صدای پای محرم.......
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

مشک برداشت که سیراب کند دریا را

رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب

ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا

پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید

ماه افتاد که محراب کند دریا را

تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب

زخم می خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس

تا درآغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریه ی گل بود و الا خورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را

کاش روی دل خشکیده ی ما آن ساقی

عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را

روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل

چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

حمیدرضا برقعی

محرم از راه رسید. میشنوی صدای دریای آرام فرات را. گویی از همین الان دارد برای مظلومیت سقای تشنه لبان میگرید. میشنوی صدای سکوت مرگبار کربلا ما که منتظر دوسپاه یکی بزرگ و بسیار کوچک و دیگری کوچک و به اندازه بی نهایت است. از هم اکنون میتوان غم بزرگ زینب را که غم از دست دادن نه برادر که امام و مولایش است، را در چهره اش دید. آخر انگار همه، چه گرگان انسان نمای لشکر عمر سعد و چه بزرگ مردان لشکر خدا و خون خدا میدانند پایان این راه، پیروزی و شکست و شکست پیروزی است. پیروزی به اندازه دین خدا، حفظ دین خدا و به اندازه گریه تمام مسلمان در این مسیر پرخیر است. پیروزی به اندازه حفظ دین مردم در تمام تاریخ. که اگر این شکست و پیروزی یاران خوب خدا نبود، دین ما داعیه داران مشایعت اهل بیت نیز نبود.

خداوندا. شهادت رانصیب ما نیز بگردان.....




پنج شنبه 89 آذر 4


جان فدای مولایمان علی (ع)
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است/اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم/این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی/آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود /شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است/انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود/یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است/هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او/تقصیر من که نیست برابر نداشته است

 حمیدرضا برقعی

 

عید غدیر، بزرگترین عید ما شیعیان بر صاحب و مولای شیعیان،مهدی فاطمه روحی و نفسی و مالی له الفداه مبارک باد



جمعه 89 آبان 28


یا حبیب الباکین
| نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

دلی در خون نشسته دوست داری؟

بگو قلبی شکسته دوست داری؟

تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم

مرا با دست بسته دوست داری؟

***************

 نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده

سر پیراهن تو جنگ بوده

ولی شرمنده زینب دیر فهمید

که انگشتر به دستت تنگ بوده

فردا روز عرفه است. روزی که مولا و سرورمون حسین فاطمه (ع) راهی دیار کرب و بلا میشود. آری دوباره محرم آمد. دوباره آمد آن زمانی که صبر در جهان غوغا میکند. زمانی که عشق به خدا متجلی است. زمانی که خریدار فقط خداست و فروشنده هم همه را میفروشد. همه را........ .

خدایا شکرت از این نعمت بزرگ محرم  که اگر نبود دین ما هم نبود.

که اگر نبود .. .....................................................  

 



سه شنبه 89 آبان 25


لطفاً یک خروس خوب باشید
| نظر بدهید

عجله نکنید...

همانطور که قبلاً خوانده اید و یا احیاناً شنیده اید، حضرت ابراهیم (ع) به فرمان خدا چهار پرنده (خروس، طاووس، اردک و کرکس) را ذبح کرد و کوبید و با هم آمیخت و بر روی چهار کوه قرار داد. به اذن خدا هر کدامشان را که صدا زد، دوباره به شکل اول زنده شدند. در نگاه اول زنده کردن این چهار پرنده، اثباتی بر توانایی خداوند در زنده کردن مجدد هر موجودی است. اما شاید اگر کمی دقیق تر شویم بتوانیم درس های دیگری نیز از این داستان بگیریم. بطور مثال یکی از سؤالاتی که ممکن است پیش بیاید این است که چرا این چهار پرنده انتخاب شده اند؟

از آنجایی که هیچ یک از کارهای خدا بی حکمت نیست، احیاناً در این موضوع نیز سرّی نهفته است. بزرگان ما یکی از دلایل این انتخاب را ذبح کردن نمادین چهار رذیله در انسان عنوان کرده اند که شاخصه و ویژگی برجسته ی این چهار پرنده است. صفت بارز خروس، شهوترانی و خصوصیت غالب بر طاووس، میل به زر و زیور و زیبایی و تجملات دنیایی و کبر و غرور است. صفاتی چون لجن خواری و مرده خواری نیز به ترتیب در اردک و کرکس نمود بیشتری دارد. کاملاً واضح است که هریک از این صفات در انسان، مانع رسیدن او  به کمالات لایق انسانی می شود.

اما باز هم عجله نکنید...

درست است که خصوصیت بارز خروس شهوترانی است. اما تصدیق می فرمایید که خروس یک خصلت بسیار خوب و عالی دارد (که البته به اذعان قرآن کریم همه موجودات از این خصلت بهرمندند). حتماً برایتان اتفاق افتاده که سحر با صدای خروس برای نماز بیدار شده باشید. آری! خروس به مثابه ی مؤذن درگاه الهی نیز هست و با تأمل در این جمله می توان به حقایق زیادی دست یافت.

ما را چه شده است که یک حیوان شب را به مناجات با خدای خود می پردازد و ما در خواب و غفلت به سر می بریم. ما را چه شده است که یک حیوان نه تنها خود، بلکه سایر موجودات ( از جمله انسان) را با ندای «ارجعی الی ربک» به سوی معبودش می خواند و ما...

و هزاران افسوس دیگر...

پس بیایید یک خروس خوب باشیم (نه بد).

 



از قلم : حسینی
دوشنبه 89 آبان 24


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

Design By : Ashoora.ir





پایگاه جامع عاشورا