سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بسم الله نیمه آبان و...
برچسب ها: ذکر (2)، کجای کارم! (4)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟


بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر(عج)


بسم اللهِِ نیمه آبان و...

سه هفته از آبان گذشت. هنوز با دانشگاه تسویه حساب نکردم؛ قاعدتاً دفترچه خدمت رو هم...
داشتم روی متنی راجع به تهران کار می کردم؛ شاید بذارمش روی نت، شاید هم نه.
اگر این عنوان رو وبلاگ نبود، چندان انگیزه نوشتن نداشتم. به نظر خودم که خیلی نا امیدم، نه...!؟

جلسات حاج آقا قاسمیان برای من که نیمه نصفه می روم الحمدلله هنوز سر پاست.
جلسات حاج آقا رهدار هم تا حالا 2 جلسه گذشته و بد نیست، ولی خیلی راضی نیستم چون فرصت کم هست و نامناسب برای بحث.
بحث حول رزق هم که داشتم هرچند علی الظاهر تکمیل نیست و هنوز جواب های نگرفته دارم، ولی دیگه برام کشش نداره. در حد سوالات ضروری فعلی ام گویا پاسخ گرفتم. الآن ضرورت های فکریم بیشتر حول محورهای دیگه ای هست.
بحث خانواده و ازدواج همچنان...

دانشگاه یه فرصت عالی بود با رفقایی که همراهیت می کنند و کمکت؛ و البته رفقایی که توی دانشگاه که هستند هنوز امکان همراهی رو دارند. تازه وقتی میای بیرون می فهمی.
دانشگاه فرصت خوبی بود برای رشد تنهایی ها، یا به قولی همون خلوت ها و خلوت کردن ها.
اینجا اما تنهاتری، حداقل برای من!
یک راهش تیم ها و خانواده و ... هست.
یک راهش هم خودِ تنهایی هست؛ اما تأکید مولا گویا بر اوّلیه، و گویا درست آن است.
امّا اوّلی درست است تا وقتی که وظیفه ات را انجام داده باشی، و بعد از آن دومی هم صحیح می شود.

و آیا واقعاً ما برای وظیفه به سراغ تیم و خانواده و ... می رویم؟!

و اصلاً تا چه حد باید برای وظیفه به ما هو وظیفه، به سراغش برویم؟!

و آیا وظیفه را انجام داده ایم؟!
و البته خودمان بهتر باید بدانیم پاسخ را!

و آیا می دانیم؟! جدّاً خودش سؤالیست...

و ما برای رشد خود چه کرده ایم؟
و در قبال آنچه کرده ایم، چقدر رشد کرده ایم؟

و اصلاً چقدر رشد کرده ایم؟ و چقدر به حکم...

ادامه نمی دهم.
فقط دوباره برایم سؤال شد، همین.
اگر خسته ام حق دهید؛ امشب آخر هفته است و تا صبح شاید فقط خستگیست، تا شاید فرجی شود!

شید محمدمَهدی نصیرایی

«برادران و خواهران به خود بیاییم.

بنگریم که آیا واقعاً می توانیم بگوییم بر وظیفه ای که بر گردن تک تک ما در مقابل این ملت محروم و رنج کشیده وجود دارد، عمل کرده ایم و خدمت گذار بی ریا و صدّیق این ملت بوده ایم یا نه؟
بنگریم دنیا دارد ما را به کجا می برد؟
چرا هدفمان را گم کرده ایم؟»
شهید محمدمَهدی نصیرایی





و امشب باز هم شب أمّن یّجیب است؛
شب مضطرّ.
می دانی مضطرّ یعنی چه؟!
شاید بدانی، و شاید هم مثل خیلی ها که این ذکر را می گویند، نه؛ ولی بی شک نه من، و نه تو، نمی فهمیم مضطرّ چیست!
بهتر است بگویم نمی فهمیم مضطرّ، کیست!!


یا علی باشی، تا صبح!
     و یا چون فردا جمعه است بهتر است بگویم، تا ظهر!
                و استثنائاً اگر اهل هستی، مؤکّداً بگویم که فقیرانه التماس دعا!
                      و نه برای خودم، که برای مضطرّ، حداقل به همان قدر که کاسه اضطرارت پر شده و فهمیده ای اش!        



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
پنج شنبه 89 آبان 20


زارش این روزهایم؛ مهر ماه 89:
برچسب ها: کجای کارم! (4)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟


بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر(عج)

گزارش این روزهایم؛ مهر ماه 89:

امسال تابستون، بعد از 4 سال صنعتی اصفهان، رشتهIT -که 4 تا انتخاب رشته اولم را در کنکور، IT زده بوده- با تر کیبی از انصراف-اخراج، با فوق دیپلم فارغ شدم!
بحثم چه می خواهم بکنم بود، و هست!
فعلا برنامه ام شده ثبت نام فرا گیر پیام نور (همین IT) و تکمیل کار شناسی. تا قبل از شروعش هم مطالعه آزاد IT و این مدرک های بین المللی و ...
 تسویه حساب دانشگاهم را هم دارم تمام می کنم، که زودتر دفترچه خدمتم را هم بفرستم. (فراگیر و خدمت کنار هم)
موقتاً تا قبل خدمت هم در مؤسسه فرهنگی، خدمت محمدآقا ذوقی هستیم، و کار می کنیم. کار اصلیمون هم فعلاً شده برگزاری اردویی حول بحث سیاست خارجه و رویکرد جهانی انقلاب و نظام اسلامی، اواخر آبان ماه.
جمعه ها هم می ریم درس تفسیر حاج آقا قاسمیان(حوزه علمیه مشکات تهران)، و جلسه اخلاق و ختم صلوات آیت الله خوشوقت.
هر دو هفته در میون هم جلسه حلقه ای بحث با حاج آقا رهدار
کم کم هم باید برنامه آزاد خوندن درس حوزه رو تنظیم کنم که 2،3 تا از درس ها رو شروع کنم! رویکرد آینده ام علی الظاهر تا حد زیادی به قم میکشه! ولی حداقل نه در یک سال آینده!
الآن بیشتر درگیر تنظیم کردن خودم هستم و بحث فکری که درگیرش هستم هم از حدود 5/1یش بحث رزق هست و بحث رشد، کمی مطالعه هم حولش دارم...
خدا بخیر کند!

یا علی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
چهارشنبه 89 مهر 21


هنوز هم نفس میکشم!
برچسب ها: کجای کارم! (4)، رمضان (3)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر عج

سلام علیکم؛
شعبان با همه خاطرات و خطراتش رفت و من و "ما اکثر العبر و اقلّ العبرات"

رمضان المبارک هم که مبارک!

ما هم گشنه نشستیم سر سفره! باید بخوریم، اینجا رو استثنائاً تا میتونیم و جا داریم باید بخوریم، ولی گشنگی کشیدن و نخوردنش رو فقط یاد گرفتیم.
اولین لقمه تون باشه با اجازه از مادر آب، تو سلام بر لب تشنه، و با یاد مضطرّ هر شب، آقا حضرت صاحب الامر و العصر جان همه ما و همه عالمیان به فداش.

راستش این حسین  جان ما رو با مطالبمون فرستاده به آرشیو... دیگه نمی شد چیزی نگفت!

در مورد آدرس بلاگ هم از نظر دوستان استفاده میکنیم. البته اسمش سخت نیست، یه "بسم الله" خرجشه! که البته خیلیه!

امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء

التماس دعا
یا علی



از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
پنج شنبه 89 مرداد 21


2روز مانده تا ...
برچسب ها: کجای کارم! (4)، هجرت (2)، | نظر/ این نوشته را چگونه دیدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج

2روز مانده تا ...

2روز مانده تا ... کوچ و من هنوز پر ندارم.  30 تیر عازمیم به لطف خدا، شهر رسول با میلاد حضرت علی اکبر -علیه السلام- داره میاد به استقبال؛ و من درگیر بسیاری سوالات درباره رزق و ازدواج و پول و کار و ... تا رشد و رسیدن و ...

البته پر پرواز را هیچ کس ندارد، به همه شان میدهند. به بنده ها میدهند؛ آیا به بنده هم میدهند؟

من لی غیرک؟

یا علی




از قلم : سجّاد نوروزنژاد قادی
دوشنبه 89 تیر 28



Design By : Ashoora.ir





پایگاه جامع عاشورا